ادبیات و زبان

تحقیق معرّفی نسخه های خطی دیوان فدایی یزدی – 19882

کد فایل 19882

عنوان فایل:تحقیق معرّفی نسخه های خطی دیوان فدایی یزدی

توضیحات بیشتر:

معرّفی نسخه های خطی دیوان فدایی یزدی
میرزا سیّد یحیی متخلّص به «فدایی» فرزند میرزا محمّد علی وامق (مؤلّف تذکرة میکده که با خط خوش فدايي به رشته تحریر در آمد) و نوة میر محمد باقربن محمد سعيد بن محمد امین حسینی حسنی یزدی ، عالم دینی و ادیب و شاعر سدة سیزدهم هـ.ق است. فدايي در مدرسه مصلّای صفدرخان به تحصیل و تدریس مشغول بود و در ادبیات عرب و صرف و نحو به ویژه علم نحو تبحّر داشته و دارای آثاری چون مستيقظ و منظومه در نحو است که نسخه هایی از آن در کتابخانة وزیری یزد نگهداری می شود. او جدای آشنایی با علوم عربی، فردی ادیب و شاعر بود که از اقسام شعر بیشتر به غزل و رباعی تمایل داشته و مهارت او در سرودن ماده تاریخ در دیوانش زبانزد است.
و پدرش میرزا محمد علی وامق او را فردی خوش اخلاق، سالک، پرهیزکار، خوش حافظه و دارای خطی نیکو و طبعی روان دانسته است و در وصف او گوید:
«فرزند دلبند این صداقت اندیش،و به دو واسطه هم نام جد امجد نامی خویش. اسمش میرزا سید یحيي و دل پژمردة این افسرده را موجب سرور و احیا، از جمله طلّاب علوم سعادت مرسوم و سادات رفیع الدرجات این مرز و بوم به علوم عربیّت مربوط و جواهر زواهر نکات نحویه را گنجور حافظه اش مضبوط نموده. مدت العمر در مصلّای صفدرخان به تعلیم و تعلّم و تفهیم و تفهّم به سر برده و با ارباب فضل و کمال طریق مجالست و مخالطت سپرده و در طریق سلوک احدی را از وي گله‌مند ندیده و سخن شکایتی و نسب جنایتی درباره‌اش نشنیده، بلکه خود نیز در عالم پدر فرزندی از سلوک او هرگز نرنجیده ام.
مجملاً کثیر القبول و قلیل الفضول، خالی از مکر و حیله و امین قوم و قبیله، طبعش عالی و دلش از حقد و حسد خالی، از لهو و لعب دور و دلش به صحبت ارباب کمال مایل و مسرور، طبع روان و از اقسام شعر بیشتر به غزل و رباعی تر زبان است و منتخب اشعارش بیشتر از همه معاصرين و شعرای بلاغت آیین اهل این زمان است. خداوند بی منّت جلّ اسمه، سعادت و عاقبت را روزی و نصيب او فرماید.»
فدايي با به یادگار گذاشتن دیوان شعری از خود در سال 1282 هـ .ق بر اثر ابتلا به بیماری وبا چهره در نقاب خاک کشید.
سه نسخه خطی بسیار نفیس از اشعار او در کتابخانه وزیری یزد نگهداری می شود که بک نسخه آن به شماره 3689 مجموعه ای از غزل، قصیده و رباعی است که فدايي با فخامت و متانت و استواری کلام در مدح و منقبت رسول اکرم (ص) و حضرت علی (ع) و ائمه اطهار شروع کرده و این مدح و ستایش امامان در جای جای دیوان نمود دارد و به کرّات از الكن بودن زبان و ناقابل بودن شعر خود در مدح و توصیف آنها داد سخن داده است.
اگـر چـه قابل مدح تونیست شعر رهی زلطف گوش ده و کن قبول و خرده مگیر
و از خالق بی همتا به واسطة قسم دادن به امامان و اولیاء الله تقاضای عفو و بخشش می نماید.
بزرگوار خدایا به حق هشت و چهار که حاکمانند امروز و شافعان فردا
که در گذر ز گناهان ما سیه رویان علی الخصوص فدايي که هست مدح سرا
همیشه تا که عدو را به دوزخ است مکان مدام تا که محب راست در جنان مأوا

او در زمرة شاعرانی است که برای مسائل اخلاقی، دینی و اجتماعی اهميت به سزایی قايل است و در رابطه با مسائلی چون ازدواج دختران، توجه به نماز و روزه، دروغ و غمّازی، آبرو، غرور، به غفلت گذراندن عمر، غم نان خوردن انسانها، ذمّ اهل بازار و … لب به سخن گشوده است.
آنان که گشته یکسره عالم خرابشان افتاده از غرور به گردن طنابشان
کردار نا صواب کنند و عجبتر آنک بس فخرهاست از عمل نا صوابشان
ظلم کسان کنند و ثوابش نهند نام ایزد مگر دهاد جزای ثوابشان
مال کسان خورند به زور، این غریب نیست کز یاد رفته یکسره یوم الحسابشان
چندان جفا کنند که گردیده اند خلق در ناله و فغان شب و روز از عذابشان
بهر نانی که بود قسمت تو چند مسکین غم بیهوده خوری
عمر تو هست گرامی تر از آن که غم بوده و نابوده خوری

مفاهیم کلیدی:

تحقیق, معرّفی, نسخه, های, خطی, دیوان, فدایی, یزدی

تحقیق ارتباط اسطوره و حماسه به پايه ي شاهنامه و منابع ايراني – 19879

کد فایل 19879

عنوان فایل:تحقیق ارتباط اسطوره و حماسه به پايه ي شاهنامه و منابع ايراني

توضیحات بیشتر:

ارتباط اسطوره و حماسه به پايه ي شاهنامه و منابع ايراني

مقدمه
حماسه از تركيب چند عنصر تشكيل مي شود كه يكي از آنها اسطوره و مايه هاي اساطيري است و احتمالاً به سبب تشخيص يا اهميت بيشتر اين عامل نسبت به عناصر سازنده ي ديگر ، بعضي از محققان حماسه را صورت تغيير يافته ي اسطوره و برآمده از بطن آن دانسته اند. دلايل اصلي و يكي از تبديل اسطوره به حماسه بر پايه ي روايات و منابع ايراني (بويژه شاهنامه) عبارتست از :
حركت فكري بشر از روزگار اسطوره زيستي / باوري به دوران اسطوره پيرايي و در نتيجه ي آن ، در آمدن اساطير به قالب هاي خرد پذيرند.
عصر پهلواني ملت ها و گزارش روايات و معتقدات اساطيري بر پايه ي پندها و نگرش هاي طبقه جنگجويان جابجايي مكان ، نقل يك داستان ، يا رواج يك باور و اسطوره و دگرگوني هاي ناشي از ان در داستان هاي حماسي متأخرتر تصرفات و دخالت هاي روايان به هنگام نقل از روايات.
با تأمل در زمينه هاي اساطيري داستان ها و موضوعات حماسي ايران ، به طور عموم ده نوع و روابطه زميني شدن ميان اسطوره و حماسه وجود دارد :
1- محدوديت زماني
2- حد مكاني
3- كاهش صبغه قدسي و مينوي زميني شدن
4- جابجايي يا دگرگوني
5- شكستني
6- انتقال
7- قلب يا تبديل
8- ادغام يا تلفيق
9- حذف
10- فراموشي
میان اسطوره و حماسه ارتباطی اسطوره و بنیادین وجود دارد. چنان که از یک منظر حماسه صورت ادبي و روايي مدون و منظم اسطوره تلقي مي شود، چون هم در مرحله پيدايش و هم خصوصاً تحرير و تثبيت نهايي، محصول دوراني بوده كه ذوق و ذهن انسان به روزگار باستاني اسطوره سازي و اسطوره گرايي ، پرورده تر و منتظم تر بوده است، از همين روي در حماسه غالباً با يك ساختار داستاني وحدت مند و تقريباً منطقي و متوالي روبرو هستيم، حال آنكه در اسطوره صبغه ي روايي يا اصلاً ديده نمي شود و يا بسيار ضعيف و نامنسجم است.
درباره اين نظر كه اسطوره به حماسه تبديل مي شود يا به بياني ديگر، حماسه از درون اسطوره بيرون مي آيد، به اين نكته بايد توجه داشت كه اين يك حكم كلي است و بعضي از مصداق هاي اساطيري و حماسي را در بر مي گيرد زيرا اسطوره همواره و حتماً به حماسه تبديل نمي شود. (سركارايي 1371) .
پس هرگز نمي توان لزوما]ً براي همه موضوعات ، عناصر و اشخاص حماسي، زمينه يا پيشينيه ي اساطيري جستجو كرد، بطوري كه مثلاً رستم با آن همه نامداري و اعتبار در شاهنامه و فرهنگ ايران ، صرفاً يك شخصيت حماسي است و در اسطوره هاي شناخته شده هند و ايراني نبايد در جستجوي پيش نمونه ي اساطيري وي بود. اين موضوع (يعني : بنيان اساطيري بخشي از داستان هاي حماسي) بيشتر به سبب وجود دو خاستگاه مختلف ذهني و اجتماعي براي اسطوره و حماسه است. اسطوره گزارشي از نگاره هاي ذهني انسان باستاني درباره ي جهان و موجودات است، اما حماسه ، روايت ذهن همان انسان در دوراني متأخر با نيازها و ويژگي هاي ديگر كه در عين حال، بعضي از معتقدات و مايه هاي ديرين اساطيري و گاه نيمه مقدس خود را و اغلب بصورت ناخودآگاه در ضمن سروده ها و داستان هاي حماسي نگه داشته است.
نظريه تبديل اسطوره به حماسه، به ويژه در ميان اقوام هند و اروپايي ، از

مفاهیم کلیدی:

تحقیق, ارتباط, اسطوره, و, حماسه, به, پايه, ي, شاهنامه, و, منابع, ايراني

تحقیق درآمدي بر ادبيات توصيفي – 19873

کد فایل 19873

عنوان فایل:تحقیق درآمدي بر ادبيات توصيفي

توضیحات بیشتر:

درآمدي بر ادبيات توصيفي

درآمدي بر ادبيات توصيفي
بخش عظيمي از ادبيات ثاني فارسي ما ماهيتي «توصيفي» دارد. توصيف هنرمندانه‌ي شاعر از «طبيعت»، «خود» و «جامعه» درون مايه‌هاي ارزشمندي است كه ادبيات ما را عمق و غنا بخشيده است. شاعران بزرگي هم چون رودكي، خرمي، منوچهري و عنصري از دوره‌ي آغازين شعر فارسي توصيف زيبايي‌هاي طبيعت پيشين تاز و آغازگر بودند. ابتكاران و نوآوري‌هاي چنين شعرايي در وصف شب، روز، صبح، غروب، باغ و ستان، زمين و آسمان و فصل‌ها و . . . . حاكي از انس و الفتي است كه با طبيعت داشته‌اند.
توصيف «طبيعت» در ديگر دوره‌هاي ادبي با فراز و نشيب‌هايي هم چنان ادامه يافته است و هم چنان ادامه دارد. توصيف از «خود» را در آثار شاعران گذشته و امروز با زمينه‌هاي متعددي چون شرح و بيان غم‌ها و شادي‌ها و تأملان شخصي و عاطفي مي‌بينيم. قسمت عمده‌اي از رباعي‌ها دو بيتي‌ها، غزليات، شكواييه‌ها و حسبيه‌ها تشريح و توصيف «من» شاعر هستند. شاعران با بحر سخن خويش، اين «من» و «خود» آدمي را آن چنان به تصوير كشيده‌اند كه با وجود تكرار شدن ‌ها همواره دل‌پذير مانده و طراوت و شادابي خود را از دست نداده‌ است. خواه «من» عاطفي و شخصي باشد يا «من» اجتماعي وقت، آن گونه كه در حماسه‌ها مي‌بينيم.
عرفان عميق و پر مايه‌ي ادبيات فارسي از جمله آثار بزرگاني چون سنايي، عطار، مولوي و حفظ از توصيف «هستي مطلق» و مظاهر صنع او سرشار است. اين نخستين از ادبيات ما در ادبيات جهان كم نظير است و به همين جهت، هرم زمان مي گذرد جايگاه آن برتر و پذيرش جهاني آن وسيع‌تر و مطلوب تر مي گردد. توصيف «اجتماع» و جلوه‌هاي آن، هم چون «وطن»، «آزادي» «عدالت» و . . . در ادبيات مشروطه ظهور يافته است و امروز بيش‌تر از گذشته خود را مي‌نماياند و «ادبيات متعهد» ما مبتني بر آن است.
شفيعي كدكني
محمد رضا شفيعي كدكني در سال 1318 در كدكني نيشابور به دنيا آمده است تخلص او سرشك ميباشد شعرهاي سرشك غالباً رنگ اجتماعي دارد. اوضاع اجتماعي ايران در دهه‌هاي چهل و پنجاه در شعر او بصورت تصويرها، رمزها، كنايه‌ها به تصوير كشيده شد. كسي كه از آن احوال باخبر است و نيز با طرز تعبير شعر اين خصيصه را تشخيص خواهد داد حتي گاه يك درون مايه را در اشعار م تعدد به صور گوناگون جلوه‌گر خواهد ديد بي گمان اندوخته‌هاي فراواني كه وي از زبان و ادب فارسي براي خويش اندوخته در اين راه رهگشايش در زمينة شعر و ادب فارسي است. و در ميان شاعران نسل خويش كم نظير است. سرشك افزون بر بهره‌مندي از قريحه و فطرت شاعري در شعر خويش از ديدگاهي انساني و اجتماعي سخن مي‌گويد و چون از فرهنگ ايران و زبان فارسي بهره درست دارد مي‌تواند انديشه‌ها و دريافتها و پديده‌هاي زيباي جهان شاعرانه خود را بصورتي دلكش و زيبا به ما عرضه كند.
آثار سرشك شبيخون 1344- زمزمه 1344 دژبان مرگ 1347 در كوچه باغهاي نيشابور 1350 مثل درخت در شب باران 1356 از بودن و سرودن 1356 بوي جوي موليان 1356
7- محمد رضا شفيعي كدكني (م. سرشك): يكي از پرمايه‌ترين و آگاهترين شاعران روزگار ماست. وي هم از فرهنگ ايراني و هم از فر هنگ اسلامي به فراواني، برخوردار است و در سالهاي اخير از ادب و فرهنگ غرب سر چهرة‌ بسيار گرفته است. كتاب «صور حال» و مقالات او دربارة‌ قافيه و شعر، و مصاحبه‌ها و مقاله‌هاي وي در زمينة ادب معاصر ايران نشان مي دهد كه از هنر و شعر و ادب فارسي و عربي، آگاهي زيادي دارد.
شفيعي، شاعري را با غزل آغاز مي‌كند و مجموعة «زمزمه‌ها» كه در سال 1344 منتشر شده، نمودار توانائي و آگاهي وي از شعر كلاسيك فارسي است و به خصوص قدرت او را در غزل سرائي تائيد مي‌كند. با وجود اين، به ورودي قالب و بيان شعر نسبي را رها مي‌كند و به سوي شكل و زيان

مفاهیم کلیدی:

تحقیق, درآمدي, بر, ادبيات, توصيفي

تحقیق شرح ابيات مثنوي بيت 1598 تا 1649 – 19884

کد فایل 19884

عنوان فایل:تحقیق شرح ابيات مثنوي بيت 1598 تا 1649

توضیحات بیشتر:

موضوع تحقيق :
شرح ابيات مثنوي
بيت 1598 تا 1649

1598 ) بامدادان آمدند آن مادران خفته اُستا همچو بيمار گران
نثر : آن مادران بامدادان آمدند در حاليكه در حاليكه اُستا همچون بيمارگران خفته بود.
معني : صبح مادران به خانه استاد آمدند و استاد مانند يك بيمار وخيم الحال خوابيده بود.
بامدادان : صبح اول وقت / گران :‌وخيم الحال / بيمار گران : بيمار وخيم الحال
1599) هم عرق كرده ز بسياري لحاف سريسته،‌دو كشيده در سجاف
نثر : غم از بسياري لحاف عرق كرده است و هم سرخود را بسته و دو را در سجاف كشيده است.
معني: از بس لحاف روي او انداخته بودند عرق كرده بود و سرش را نيز بسته بود و صورتش را زير لحاف پنهان كرده بود.
زبسياري: از زيادي / سربستن: كناه از بيمار بودن/ سجاف : فاصله بين دو پرده ، باريكه اي كه در حاشيه جامه مي دوزند.
1600) آه آهي مي كند آهسته او جملگان گفتند هم لا حول گو
نثر: او آهسته آه آهي مي كند و جملگان نيز لا حول گو گفتند.
معني :‌استاد آهسته آهسته زير لحاف آه آهي مي كرد و همه حضار نيز از تعجب لاحول و لاقوه الا باالله مي گفتند.
آه آه : ناله كردن از درد بيماري / جملگان : حاضران – اطرافيان
1601) خير باشد اوستاد اين درويش جان تو ،‌ما را نبودست زين خبر
نثر :‌اوستاد اين دردسر خير باشد به جان تو قسم ما را از اين حادثه هيچ خبر نبود
معني : مادران به استاد گفتند : انشاء الله كه خير است قسم به جان عزيزت كه ما از اين موضوع بي خبر بوديم
خير باشد: به نيكي و خير سپري مي شود / دردسر: بيماري ، گرفتاري / جان تو : قسم به جان تو
1602) گفت : من غم بي خبر بودم از اين آگهم مادر غران كردند، هين
نثر : استاد گفت : من هم از اين بيماري بي خبر بودم هم اكنون كودكان مادر غران مرا آگاهم كردند
معني :‌استاد گفت : البته من هم از اين مسأله خبر نداشتم بلكه آن بچه هاي مادر فلان مرا آگاه كردند.
اين طرز تعبير كه مادران اطفال را در پيش روي خودشان غر و قحبه مي خواند هم با طرز بيان معلم مكتب كه به سادگي و كودك زباني معروف است مناسبت دارد و هم ساده خيالي هنرمندانة گويندة مثنوي را رنگ بلاغت عام پسند ؟؟ مي دهد *)
* سرني : ج 1 ص 142.
غران : غر و قحبه شخصي در جلوي درويش
1603) من بدم غافل به شغل قال و قيل بود در باطن چنين مرنجي ثقيل
نثر: من به دليل مشغول بودن به شغل قال و قيل (تدريس) از وجود چنين بيماري سختي در باطن خودم غافل بودم.
معني : من مشغول قيل و قال و بحث و درس بودم و در نتيجه از اين رنجوري و بيماري غافل بودم و نمي دانستم كه باطناً دچار اين بيماري سخت شده ام.
[در اينجا «معلم» كنايه از عالمان علوم رسمي است كه چنان در قيل و قال و بحث و جدال فرو ميروند كه از نقايص روحي و اخلاقي خود غافل مي شوند.]
غافل بودن : كنايه از عدم آگاهي از وجود چيزي / شغل قال و قيل : شغل معلمي و تدريس

مفاهیم کلیدی:

تحقیق, شرح, ابيات, , مثنوي, بيت, 1598, تا, 1649

کارورزی سه رشته ادبیات (کنش پژوهی) – 22432

کد فایل 22432

عنوان فایل:کارورزی سه رشته ادبیات (کنش پژوهی)

توضیحات بیشتر:

کارورزی سه رشته ادبیات (کنش پژوهی) در قالب word و در حجم 15 صفحه:

بخشی از متن:
بعد از اینکه چندین  جلسه ازطول دوره کارورزی ام سپری شد و اولین تدریس خود را شروع کردم با نحوه تدریس وراهکار های آن آشنا شدم و معیارو حدو اندازه سواد و فعالیت  دانش آموزان به دستم آمد تدریس درس جلسه بعدی را که (گروه فعلی و ویژگی های آن ) بود نیز عهده دار شدم و قرار شد که بامعلم راهنمایم جناب آقای …….. به صورت مشارکتی تدریس کنیم. . برای اینکه   بتوانم خوب و به طور کامل درس آینده را برای دانش آموزان تدریس کنم قبل از تدریس مطالعه کردم و طرحی از مطالبی که قرار بود تدریس کنم  در یک کاغذ جمع بندی کردم .بالاخره روز یکشنبه فرا رسید و من برای تدریس گروه فعلی و ویژگی های آن کاملا آماده شده بودم .بعد از ورود به کلاس همراه آقای عظیمی و حضور و غیاب دانش آموزان دو سه دقیقه با دانش آموزان  صحبت کردم و پس از احوال پرسی با دانش آموزان درس گروه فعلی و ویژگی های آن  را شروع به تدریس کردم قسمتی از این درس زمان افعال بود که دانش آموزان سال های قبل با آن آشنا شده بودند در مورد زمان ها سوالاتی مطرح نمودم که  اطلاعاتشون خوب بود وخوب حضور ذهن داشتند و با یک اشاره می فهمیدند وتشخیص می دادند ونیازی به صرف وقت اضافی  نبود . بعد از بیان سه زمان اصلی فعل ( 1- ماضی 2- مضارع 3-آینده) و بیان زیر مجموع های هر کدام ویژگی های فعل را که( 1- شخص2- زمان 3- گذروناگذر 4- وجه 5- معلوم و مجهول)بود توضیح دادم آنها سه ویژگی اول (1- شخص     2-زمان3-گذروناگذر )را سال گذشته آموخته بودند اول آنها را یادآوری کردم و بعد وجه و معلوم و مجهول را تدریس نمودم .  بعد از به اتمام رسیدن تدریس از آنها خواستم که اگر سوالی دارند مطرح نمایند تا رفع اشکال شود  بعد از رفع اشکال مثال هایی برای آنها در وایت برد نوشتم و در آخر جلسه از  خودآزمایی دو سه مورد را نمونه وار حل کردیم وبقیه را به عهده آنها گذاشتم و خودشان  توانستندبه تنهایی بنویسند و من آنها را ارزشیابی کردم ولی نمره ای در نظر نگرفتم هدفم این بود که مطالب جا بیافتد و مفید واقع شدن یا نشدن تدریس به دستم بیاید ولی بعد از ارزشیابی متوجه شدم که بیشتر دانش آموزان مطالب را یاد گرفتند .

مفاهیم کلیدی:

کارورزی,کارورزی 3,کارورزی سه,کارورزی ادبیات,گزارش کارورزی ادبیات,کارورزی ادبیات کنش پژوهی,کنش پژوهی ادبیات

گزیده هایی از پند نامه فرید الدین عطار نیشابوری (نگاهی به زندگی عطار نیشابوری و آثار او) – 22522

کد فایل 22522

عنوان فایل:گزیده هایی از پند نامه فرید الدین عطار نیشابوری (نگاهی به زندگی عطار نیشابوری و آثار او)

توضیحات بیشتر:

گزیده هایی از پند نامه فرید الدین عطار نیشابوری
نگاهی به زندگی عطار نیشابوری و آثار او:
محمد ملقب به مزیر الدین و مشهور به عطار نیشابوری و شاعر و نویسنده مشهور ایرانی قرن ششم و هفتم قمری است. تاریخ تولد وی به درستی معلوم نیست ولی بر اساس شواهد حدود آن را می توان به سال 540 قمری دانست. در ( کدکن) از توابع نیشابور زاده شده است.
پدرش پیشه عطاری داشت و عطار هم شغل پدر را انتخاب نمود وبه عطاری شهره شد مادرش زنی با کمال بود که در شخصیت و رشد معنوی وی اثری بسزا داشت. او در وصف مادر خود گفته است:
مرا گر بود انسی در زمانه به مادر بود و او رفت ز میانه
نبود او زن که مرد معنوی بود سحرگاهان دعای او قوی بود
عطار تحصیلات خود را در نیشابور فرا گرفت و با پشتکار و با ذوق خدادادی علوم زمانش را فرا گرفت و آثار متنوع او مصداق این مطلب می باشد آثار متنوع او مصداق این مطلب می باشد که وی در علوم و فنون ادبی ، کلام، نجوم، تفسیر آیات و احادیث و سایر علوم فقه و نیز در علم گیاه شناسی و پزشکی استاد بود.
عبدالرحمن جامی در مورد گرایش وی به تصوف آورده است.
که روزی در دکان عطاری مشغول معامله بود درویشی به آنجا رسید و چند بار از عطار تقاضای کمک نمود. وی بهدرویش توجه نکرد. درویش گفت که ای خواجه تو چگونه خواهی مرد؟ عطار گفت: چنان که تو خواهی مرد. درویش کاسه ای چوبین زیر سر نهاد و گفت: ا…! و جان بداد. عطار از این اتفاق متغیر شد و به طریق صوفی در آمد.
و وی در کتاب تذکره الاولیاء میلش را به تصوف چنین آورده است که« از کودکی یاد دوستی این طایفه( صوفیان) در دلم موج می زد و سخن آنان در همه وقت مفرح دل من بود». و عطار همه دولت خود را مدیون ابوسعید ابی الخیر دانسته و برخورداری اش را از چاشنی عرفان حاصل روحانیت آن پیر عارف دانسته است.
روزگار پیری عطار مصادف با حمله خانمان سوز مغول بود و به گفته وی مغولان آفت مهلکی بودند که « آمدند و کشتند و کندند و سوختند و بردند ورفتند» و به قول ملک الشعرای بهار« ‘آمدند و کشتند و کندند و سختند و بردند و نرفتند» زیرا که آنها بیش از یک قرن در این کشور ماندند و حکومت کردند و تبعات ناگوار آنها به قرن ها بر قرار بود.
و در نهایت عطار نیز دچار حادثه شوم حمله مغول شد و مثل دیگران شیخ را به شهادت رساندند و شهادت وی را میتوان به تاریخ 618 قمری فرض کرد. آرامگاه وی در نیشابور و در قرن نهم هجری به همت علیشیر نوایی ساختمان جدید بر آن ساخته شد.

مفاهیم کلیدی:

گزیده هایی از پند نامه فرید الدین عطار نیشابوری ,(نگاهی به زندگی عطار نیشابوری و آثار او)

تحقیق نگاهي به كاركرد هاي اسطوره‌اي شعر سنتي فارسي – 22521

کد فایل 22521

عنوان فایل:تحقیق نگاهي به كاركرد هاي اسطوره‌اي شعر سنتي فارسي

توضیحات بیشتر:

نگاهي به كاركرد هاي اسطوره‌اي شعر سنتي فارسي
مقدمه‌
بابِ اين‌ روزگار، برخورد آركئولوژيك‌ با هنر سنتي‌ است‌ و در ذيل‌ آن، شعر سنتي، چه‌ در عصر حافظ‌ و بيدل سروده شده باشد‌ و چه‌ در روزگار ما از اين‌ برخورد بي‌نصيب‌ نمانده‌ است.در واقع ديدگاه صرفاً آركئولوژيك‌ نسبت‌ به‌ شعر كلاسيك‌ و هر نوع‌ هنر سنتي‌ ديگر رهاورد اسف بار هنر مدرن‌ است. از اين‌ منظر دنياي‌ مدرن‌ در غيبت‌ اساطير و مآثر سلف‌ و در غياب‌ محوريت‌ آيين هاي‌ الهي، هنر را تنها پايگاه‌ بروز معنويت‌ يافته است ،و در نتیجه اين‌ دريافت‌ مدرن‌ به‌ تقديس‌ هنر من‌ حيث‌ هنر انجاميد. امروزه‌ بخشي‌ از جريان‌ ادبي‌ با شعر سنتي‌ به‌ عنوان‌ شئي‌ موزه‌اي‌ برخورد مي‌كند. در اين‌ نوشته‌ كوتاه‌ و عجولانه مي‌خواهيم‌ به‌ بررسي‌ جوانب‌ اين‌ برخورد بپردازيم.
در شعر سنتي‌ فارسي‌ صورت‌ و سيرت‌ قدسي‌ هنر متجلي‌ مي‌شود. اين‌ گونه‌ شعر، حاوي‌ خصوصياتي‌ است‌ كه‌ در برخورد نخستين‌ كاركرد حسي‌ ويژه‌اي‌ به‌ واسطهِ‌ تقارن‌ بر مخاطب‌ تحميل‌ مي‌كند. از منظر اين‌ برخوردِ نخستين، شعر و ساير هنرهاي‌ فطري‌ و غير تلفيقي‌ نظير نقش‌پردازي‌ و موسيقي‌ چيزي‌ نيست. جز حس، چيزي‌ نيست‌ جز صورت‌ محض، نه‌ در تقابل‌ با معناي‌ ادعايي‌ و موهوم‌ و نيز دوگانگي‌ پنداري‌ بزرگان‌ فلسفه‌ و نظريه‌پردازان‌ ادبي، بلكه‌ در تقابل‌ با خودِ معنا.
شعر سنتي‌ فارسي‌ در ذات‌ پويا و اصيل‌ خود، واجد كاركردهاي‌ اسطوره‌اي‌ است‌ كه‌ اين‌ كاركردها به‌ لحاظ‌ طبيعت‌ ماندگار و پايدار، از خصلت‌ فرازماني‌ و مكاني‌ برخوردارند. در حقيقت‌ اقبال‌ صدها ساله‌ طيف هاي‌ مختلف‌ به‌ شعر سنتي‌ فارسي‌ مي‌تواند از اين‌ عنصر فرازماني‌ و مكاني‌ اسطوره، بهره‌ برده‌ باشد. منظور از كاركرد اسطوره‌اي‌ در اينجا، بيان‌ مصاديق‌ اسطوره‌اي‌ نيست‌ بلكه‌ مقصود آن‌ است‌ كه‌ شعر سنتي‌ در فرم‌ و ساختار، آشكاركنندهِ‌ مراتبي‌ است‌ كه‌ آن‌ مراتب‌ واجد خصلت‌ اسطوره‌اي‌ يعني‌ ثبوت، وحدت‌ اركان‌ و هماهنگي‌ با اركان‌ آفرينش‌ است.

مفاهیم کلیدی:

نگاهي به كاركرد هاي اسطوره‌اي شعر سنتي فارسي,تحقیق نگاهي به كاركرد هاي اسطوره‌اي شعر سنتي فارسي

تحقیق نيكويي در اشعار شاعران – 22520

کد فایل 22520

عنوان فایل:تحقیق نيكويي در اشعار شاعران

توضیحات بیشتر:

نيكويي در اشعار شاعران ه
نيكويي در شعر سعديحكاياتي از بوستان با موضوع نيكوكاري –
مقدمه :تو نيكي مي كن و در دجله اندازمثل معروفي ، برگرفته از اشعار سعدي است كه در پايان مثنوياتش آمده است :
تو نيكويي كن و در دجله انداز
كه ايزد در بيابانت دهد باز
كه پيش از ما چو ما بسيار بودند
كه نيك انديش و بدكردار بودند
بدي كردند و نيكي با تن خويش
تو نيكو كار باش و بد مينديش(1)
اما ماجرا چيست؟ چرا بايد نيكي و احسان را در دجله افكند؟ داستان اين مثل مشهور را ابوالمعالي كيكاووس بن وشمگير در قابوس نامه چنين مي آورد:
در روزگار متوكل ، ‘ فتح ‘ فرزند خوانده ي او مي خواست شنا بياموزد، اما در حين آموزش در دجله گم شد، پس از هفت روز او را سالم يافتند و به گمان آن كه گرسنه است آب و غذا برايش بردند؛ اما اظهار سيري كرد و گفت : هر روز بيست نان بر طبقي نهاده بر روي آب مي رسيد و از آن سير مي شدم ، بر هر ناني هم نوشته بود: ‘ محمد بن الحسين الاسكاف’. متوكل فوراً براي يافتن فرد مزبور جايزه اي مقرر كرد، سرانجام او را يافتند و دليل كارش را پرسيدند ، او نيز چنين گفت : ‘ يك سال است كه نان در آب مي افكنم، زيرا شنيده ام: نيكي كن و به رود انداز كه روزي بر دهد.’ متوكل نيز گفت : ‘ اكنون ثمره ي آن نيكي يافتي ‘ سپس پنج روستا را در اطراف بغداد به او بخشيد. (2)
اگر چه مؤلف قابوس نامه در صحت اين داستان اظهار مي دارد كه فرزندان اين مرد را در بغداد ديده ، ولي در صورت عدم صحّت هم ، از اهتمام فراوان گذشتگان ما به كار خير و عمل نيك نشان دارد.

مفاهیم کلیدی:

نيكويي در اشعار شاعران ,نيكويي در شعر سعديحكاياتي از بوستان با موضوع نيكوكاري

تحقیق مراحل خوشنويسي و آداب و وظايف خوشنويسان – 22527

کد فایل 22527

عنوان فایل:تحقیق مراحل خوشنويسي و آداب و وظايف خوشنويسان

توضیحات بیشتر:

مراحل خوشنويسي و آداب و وظايف خوشنويسان

آغاز و انجام خوشنويسي به شش دوره منقسم است: ابتدائي ، متوسطه ، خوش ، عالي ، ممتاز ، استادي از ميان علاقه منداني كه قدم در راه فراگيري اين هنر مي گذارند كمتر كسي يافت مي شود كه تمام اين راه را طي كند و به استادي برسد. بيشتر آنان در رسيدن به يك ، دو ، يا سه دوره ي آن توفيق مي يابند ؛ زيرا كاري پر زحمت و مشكل است كه فقط عشق و علاقه آسانش مي كند و در خور حوصله هر كس نيست مخصوصاً زندگي ماشيني امروز و مشغله ي زندگي متنوع، كمتر به اشخاص اجازه مي دهد كه به اين هنر ارزنده بپردازند و در اين راه پيشتر روند و جز دلباخته اي به ادامه و تكميل آن نمي پردازد. لكن قدر لازم براي هر با سواد اين است كه اگر چه مدت كوتاهي ، نزد استاد ، با مختصري از اصول و قواعد صحيح نوشتن كلمات و تركيبات آن آشنائي پيدا كند ، تا حدي كه خطي خوانا و روشن داشته باشد و بيننده و خواننده را در آن رغبتي دست دهد و اين خود طي دوره ي ابتدائي و رسيدن به آغاز دوره ي متوسطه حساب مي شود. از اين پس به نسبت علاقه مندي و فعاليت و استعداد مي تواند به مراتب بالاتر برود تا اينكه به ترتيب، دوره هاي خوش و عالي و ممتاز را بگذراند و كم كم به مقام استادي نايل گردد.
لذا براي فراگير ِ مبتدي لازم است روي حروف و كلمات سرمشق استاد دقت كند و حركات و گردشهاي آن را در نظر بگيرد ، هر چند كه بد و ناصاف نويسد به صبر و حوصله كلمات را در حد و اندازه ي سرمشق نقل و تكرار كند و تا مدتي بدون سرمشق و از پيش خود چيزي ننويسد و پيوسته از شيوه و اسلوب استاد پيروي نمايد تا به نيروي طبع و قابليت، شيوه و ربط استاد را به دست بياورد و دستش در اين كار قوت يابد. لازم است كه قلم مشق را به اندازه ي درشتي و ريزي خط سرمشق انتخاب كند و از مشق كردن روي سرمشقهاي ناقص كه استادانه نيست برحذر باشد و تا جايي كه ممكن است روي خط بد و ناقص نگاه نكند. سلطانعلي مشهدي گويد:
جمع مي كن خطوط استادان نظري مي فكن در اين و در آن
طبع تو سوي هر كدام كشيد جز خط او دگر نبايد ديد
تا كه چشم تو پر شود ز خطش حرف حرفت چو دُر شود ز خطش
پس از اينكه خط او نيرو گرفت گاهگاه از ذهن خود كلمات و عباراتي بنويسد و آنگاه با خط استاد و سرمشقها مقايسه كند و يا به نظر استاد برساند.
به طوري كه استادان اشاره فرموده اند مشاقي و تمرين را سه مرحله است: نظري، قلمي ، ذهني(يا خيالي).

مفاهیم کلیدی:

مراحل خوشنويسي و آداب و وظايف خوشنويسان , ,آغاز و انجام خوشنويسي

تحقیق مولانا، آموزگار معنا – 22526

کد فایل 22526

عنوان فایل:تحقیق مولانا، آموزگار معنا

توضیحات بیشتر:

مولانا، آموزگار معنا
مقدمه :روي آوري قشرهاي گوناگون جويندگان حقيقت در سراسر جهان به آثار مولانا، آدمي را به ياد آن مصرع خود او در ني نامه مي اندازد: كه جفت بدحالان و خوشحالان1 شده است، بدحالان و خوش حالاني كه هر يك از ظن خود يار2 او شده اند و هر يك به گوشه اي از ساحت روان او ورود كرده‎اند. خيل بي شمار مشتاقان، چاپ هاي متعدد آثار مولانا به زبانهاي گوناگون، برگزاري كنگره ها و سمينارها… در جهان اين سئوال را پيش مي آورد كه براستي در بازار نوفروشي3 مولانا چه متاعي عرضه مي شود كه اين همه بر گرد او جمع آمده اند و اين خريداران كالاي او چه كساني هستند، چه مي خواهند؟…
بي گمان اينان هر كه هستند آنانند كه در فرآيند طلب خويش ز هزار خم چشيده اند و همه را بيازموده اند4 و سرانجام به شراب سركش مولانا رسيده اند چرا كه به اين نتيجه رسيده اند بي مدد چون اويي، درهم ريختن ارزشها، اعتبارهاي جهان و فرو شدن به دريا و در پي گوهر حقيقت كاري آسان نيست.
معنا، گمشده آناني، نه چونان همه
غالب انسانها در اجبار چارچوب ها و قالب هاي عرفي و معمول زندگي، مجال و فرصت باطني آن را نمي يابند كه لحظه ها را به چراگاه رسالت5 ببرند و روزن وجود را به روي آفتابي كه لب درگاه آنهاست بگشايند6… در روند زندگي هر چه اين قيدها و بندها محكم تر مي شوند رفته رفته اكثر آدمها نمادي از آن گاو در مثنوي مي شوند كه از دروازه تولد وارد جهان شده و از دروازه مرگ خارج مي شوند و از آن همه زيبائيها، هنرها و معرفت‎ها… جز قشر خربره اعتباريات و ظواهر زندگي بيشتر چيزي را ادراك نمي كنند و نمي فهمند7.
اما در اين ميانه، كساني پيدا مي شوند كه بيقرارند و طالب بيقرار شده اند آن چه كه همه را راضي مي كند آنان را ارضاء نمي‎كند، چيزي فراتر از آنچه هست مي خواهند، تشنگي آنان از جنس ديگري است، بي تاب و آشفته، در وادي حيرت سرگشته اند و به هر جايي كه نام و نشاني از آن معشوقه هر جايي است سر مي كشند تا شايد آرام گيرند.
سالها سرگشته گفت و شنود هر كجا نام و نشاني از تو بود8
اين تشنگان حقيقت، آرام آرام بوي آن دلبر نهان9 در عرصه جانشان پران مي شود و با زباني گنگ، هر دم به سويي كشيده مي‎شوند و مدام از خود مي پرسند: چيست كه هر دمي چنين مي كشدم به سوي او؟10، در كشاكش اين جستجو، گاه آشفتگيها به اوج مي رسد و سئوالاتي به جان آنان هجوم مي آورد و هر دم از خود مي‎پرسند:
چه كسم من؟ چه كسم من؟ كه بسي وسوسه مندم
گه از آن سوي كـشندم، گه از اين سوي كشنـدم
ز كشاكش چو كمانــم، بـــه كف گـوش كشـانم
قدر از بــــام درافتـد چـــو در خانه ببنـــدم
نفسي آتش سوزان، نفســـي سيل گــــريـزان
ز چه اصلم؟ ز چه فصلم؟ به چه بازار خـ ـرندم؟
سالكان روزگار ما
در چنين هياهوي هول آور دروني و تهاجمات بروني ارزشهاي تكنولوژيك و ابزاري كه جملگي برآمده از عقل جزيي هستند گرفتار آمده اند، در جان پاره اي از اين جويندگان آتشين مزاج حقيقت كسي چون شرر مي خندد11 و راه را بر آناني كه ساختارهاي معمول زندگي را شكسته و در پي معنا به راه افتاده اند مي بندد و مدعي مي شود كه عشق او را نوع دگر خنديدن12 آموخته و عشق از آسمان آمده است تا اهل ترديد و گمان را درهم كوبد13 و آنان را به خود مي خواند. او خويشتن را تحصيلكرده مدرسه احمد امي معرفي مي كند و بر فضل و هنر كه جملگي حجاب آفتاب جانان است مي خندد14 و حيران از اين كه خوب است يا زشت، اين است يا آن، و چه نامي دارد، دلبر است يا دل داده بر سر راه تمامي طالبان حقيقت قرار مي گيرد مي گويد:
گر زان كه نئي طالب، جـــوينده شوي با ما
ور زان كه نئي مطرب، گـــوينده شوي با ما
گر زان كه تو قاروني، در عشـق شوي مفلس
ور زان كه خداوندي، هم بنــده شوي با مــا
يك شمع از اين مجلس صد شمع بگيرانــد
گر مرده اي ور زنده، هم زنده شوي بـــا ما
پاهاي تو بگشايد، روشن بـــه تو بنمــايد
در ژنده درآ يكدم تــا زنــده دلان بينـــي
اطلس به در اندازي در ژنده شوي بـــا مـا
چون دانه شد افكنده بر رست و درختي شد
اين رمز چو دريابـــي افكنده شوي بــا ما
شمس الحق تبريزي با غنچه دل گـويــــد
چون باز شود چشمت بيننده شوي بـــا ما

مفاهیم کلیدی:

تحقیق, مولانا,, آموزگار, معنا