نقش

تحقیق نقش حياتي استانداردها در محيطهاي آموزشهاي الكترونيكي – 19639

کد فایل 19639

عنوان فایل:تحقیق نقش حياتي استانداردها در محيطهاي آموزشهاي الكترونيكي

توضیحات بیشتر:

نقش حياتي استانداردها در محيطهاي آموزشهاي الكترونيكي
پيست، هي، شنيده ام كه مطالبي را براي آموزش به ديگران آماده كرده اي. آموزش افراد زيادي در سراسر دنيا. من مي توانم چيزي را كه شما به آن نيازمند هستيد در اختيارتان قرار دهم. آموزش الكترونيكي. بر روي اينترنت و شبيه پست الكترونيكي و تجارت الكترونيكي مي باشد. در حقيقت WBT بوده و مشابه CBT و بهتر از آن است. امروزه آموزش صرفاً بر روي اينترنت معنا و مفهوم دارد. حال مي خواهم يك LMS مهم و خوب را به شما معرفي كنم. براي كمك به شما تعداد زيادي LO و SCO و AU را نيز طرح خواهم كرد. شايد بعدها بتوانيد از يك LCMS نيز استفاده كنيد، كه بهتر و مناسب تر نيز مي باشد. حال LMS مي تواند LOي شما را به سرعت به راه بياندازد، LO مي تواند وضعيت تمام يادگيرنده هاي شما را منعكس نمايد.
من همه چيز را در اختيار شما قرار خواهم داد. اين سيستم مي تواند نمرات آنها و مدت زماني كه براي انجام كارهايشان صرف مي كنند و نيز تعداد كليكهايي كه بر روي كامپيوترهايشان انجام مي دهند، در اختيار شما قرار مي دهد. من مي توانم رنگ جورابي كه آنها مي پوشند را به شما اطلاع دهم. تمام قابليتها ممكن، اتاقهاي گفتگو، ويدئو كنفرانس و… را در بر مي گيرد.
آها، استانداردها؟ ام… قطعاً تمام استانداردهاي جديد- AICC، SCORM، HACP، QTI، IMS، LTSC/ TEEE، ISO، ABC، XYZ و…و تمام مطالبي كه موجود است را در بر مي گيرد. ما متناسب با هر سازماني بوده و حتي تاييد شده ايم (Certified). ما همواره پيشرو هستيم….
اين چه چيزي است؟ آيا براي دوره هاي افراد ديگر نيز قابل استفاده است؟ البته كه قابل استفاده است. استانداردها، به ياد مي آوريد؟ و بله شما مي توانيد مطالب خودتان را نيز بنويسيد. فقط استانداردها را مورد استفاده قرار دهيد و تمام اين كارها را به سادگي انجام دهيد.
چگونه كار مي كنيد؟ خوب … آه … من فقط فروشنده هستم و برنامه نويس نمي‌باشم. يك دمو؟ آن را براي شما تهيه خواهم كرد. ولي بدانيد كه مي توانيد اعتماد كنيد كه مفيد خواهد بود. تمام آن براساس استاندارد مي باشد.

مقدمه
درصورتي كه آموزش الكترونيكي و استانداردهاي آن را ترك نمي كنيد بدانيد كه تنها نيستيد. آموزش الكترونيكي براي كساني كه به تازگي وارد اين حوزه شده اند، فقط مجموعه اي از عبارات و لغات معمايي و مجهول، تعهداتي كه فقط اميد تحقق آنها وجود دارد، بوده و به نظر آنها اطلاعات علمي موجود بسيار اندك است. كتاب حاضر براي روشن شدن موضوع و ارائه اطلاعات بسيار مفيد طراحي شده در تصميم گيري آگاهانه در قبال آموزش الكترونيكي در سازمانتان به خوبي عمل كنيد.
اگرچه آموزش الكترونيكي به موضوعي بسيار مهم در آموزش سازمانهاي كل دنيا بدل شده ولي نسبت به ماهيت آن عقايد و افكار بسيار گوناگوني وجود دارد. در اين فصل در تمامي كل كتاب را با تشريح آموزش الكترونيكي و اجزاي آن ترسيم مي كنيم. سپس به بررسي دلايل موجود براي وابستگي اش موفقيت آميز آموزش الكترونيكي به پذيرش همگاني استانداردها مي پردازيم. در انتها نيز جهت درك روند تكامل استانداردهاي آموزش الكترونيكي تاريخچه استانداردها را مرور مي كنيم. اين تاريخچه در حقيقت با طرح يك مساله شروع، راه حل آن ارائه شده و سپس اين راه حل استاندارد مي شود نهايتاً اين راه حل به يك استاندارد مورد تاييد بدل مي شود.

آموزش الكترونيكي چيست؟
“آموزش الكترونيكي” عبارتي است كه در دنياي آموزش كامپيوتري نسبتاً جديد است. هر وقت كه يك كتاب يا مجله را در موردن اين موضوع مطالعه مي كنيد، تعريف متفاوتي را دريافت خواهيد كرد. ديدگاهي كه تقريباً مورد توافق مي باشد، عبارت است از اين كه آموزش الكترونيكي هر نوع محتواي آموزش كه به صورت الكترونيكي ارائه مي شود را در بر مي گيرد. براساس اين تعريف، اطلاعاتي كه در قالب يك پست الكترونيكي ارسال مي شود يا در نرم افزار مايكروسافت ورد (Msward) قرار مي گيرد را مي توان آموزش الكترونيكي دانست. البته ما قصد نداريم اين تعريف را به كار ببريم چرا كه بسيار كلي بوده و با هدف اين كتاب سازگاري ندارد. ما حوزه اين كتاب را به گونه اي محدود كرده ايم تا استانداردهايي كه مطرح مي شوند صرفاً به خريداران و توسعه دهندگان فن آوريها و محتواهاي آموزش اينترنتي مربوط شوند. ما

مفاهیم کلیدی:

تحقیق, نقش, حياتي, استانداردها, در, محيطهاي, آموزشهاي, الكترونيكي, , تحقیق نقش حياتي استانداردها در محيطهاي آموزشهاي الكترونيكي

تحقیق نقش مَسكن در جامعه امروزي – 19693

کد فایل 19693

عنوان فایل:تحقیق نقش مَسكن در جامعه امروزي

توضیحات بیشتر:

نقش مَسكن در جامعه امروزي

چكيده
مسكن در ميان نيازهاي مختلف انسان يكي از عوامل تعيين كننده و زندگي او مي‌باشد و كميت و كيفيت و شرايط مكاني آن با روح و روان و سلامتي انسان ارتباط مستقيمي دارد. آمار قبل از انقلاب و بعد از آن مخصوصاً تهيه‌كنندگان برنامه‌هاي دوم و سوم مسكن، به اهميت اين نكته توجه كافي مبذول نكرده‌اند.
به عنوان مثال برنامه دوم تعداد واحداي مسكوني مورد نياز را 5/2 ميليون واحد برآورد مي‌كند. وزارت مسكن و شهر‌سازي تنها براي ساختن 5 درصد آن متعهد مي‌شود و 95 درصد بقيه را بعهده بخش خصوصي قرار مي‌دهد. بخشي كه نه تعريفي از آن بدست داده شده و نه تكليفي براي آن مقرر شده است. نمونه محصول كار 6 ساله اين بخش برج‌سازي شمال تهران است كه مشكلات قابل توجهي دارد.
در كشورهاي اورپاي غربي حداقل با 4 نوع سياست به اين امر پرداخته‌اند و غالب آن كشورها در سياست‌هاي خود بصورت نسبي موفق بوده‌اند. اين چهار نوع سياست‌گذاري عبارت بوده از: 1. دست راستي (راست‌گرا) 2. دست چپي (چپ‌گرا) 3. ميانه‌رو 4. تاجريزم، كه هر كدام بنحوي توانسته‌اند در زمينة تأمين نيازهاي مسكوني به نتايج نسبي قابل قبول برسند.
اين مقاله بر آن است كه اين سياست‌ها را به صورت كلي با سياست‌هاي برنامه‌هاي دوم و سوم مقايسه و اميد مي‌رود نتايجي كه بدست مي‌آيد قابل استفاده در سياست‌گذاري مسكن باشد.
طي اين مقاله جمعيت و خانوار و تعداد واحدهاي مسكوني در سال 1375 و كمبودهاي مسكن در سطح كشور بررسي شده است. با توجه به جدول شماره (1) تعداد 68482 واحد، چادر كپر و آلونك هستند و چنين واحدهايي نمي‌توانند در مقابل زلزله پايداري داشته باشند. با توجه به جدول شماره (2) كمبود مسكن در سال 1375 برابر بوده با 696/117 واحد.
سپس پيش‌بيني جمعيت تا سال 1400 با توجه به منابع موجود معمول گرديده و بر هماهنگي بين وزارت خانه‌ها در امر مسكن و نظارت بر چگونگي هماهنگي تأكيد شده است و عناوين اجزاء اصلي مسكن مطرح شده و در اين باره قوانين و مقررات هماهنگ مورد نظر قرار گرفته است.
طي اين بررسي بصورت كوتاه موضوع درآمد جمعيت ايران مورد بررسي قرار گرفته است و در اين باره عدم تطابق قيمت برجها با متوسط درآمد مردم مورد نظر بوده و اينكه برجها براي ثروتمندان ساخته مي‌شود و بسياري در آنها خالي است ولي از سوي دولت به اين نكته توجهي نمي‌شود.
سپس مشكلات برجسازي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است.
طي عناوين بعدي سياست‌گذاري مسكن در اروپاي غربي و انگليس مورد بررسي قرار گرفته و سعي شده تجزيه تحليل مربوط به اين بررسي با سياست‌هاي مسك ايران مقايسه شود. بعنوان مثال سياست خصوصي در انگلستان كه طي آن به خريداران بناهاي مسكوني وام با درصد سود بسيار پائين اختصاص مي‌يابد و يا اينكه طي برنامه خصوصي سازي سازندگان بخش خصوصي تعريف و براي هر كدام تكاليف معيني تعيين مي‌شده است و قوانين مشخصي براي كار آنها معين مي‌شده است. چنين سياست‌هائي در ايران نيز قابل عمل است. يا اينكه سياستمداران مسكن در كشورهاي اروپائي سعي مي‌كنند بين واحدهاي ملكي و استيجاري از نظر تعداد آنها، تعادل ايجاد كنند. نكته مهم اينكه سياست‌گذاري مسكن در اروپاي غربي بفكر رفاه مردم هستند و هر گونه گرايش سياسي داشته باشند باز در رابطه به كنترل بخش خصوصي و كنترل قيمت ساختمانهاي ملكي و استيجاري اقدامات مؤثري انجام مي‌دهند. مؤسسات مالي آنها با درصدهاي سود و بسيار پائين بخش بزرگي از قيمت واحد مسكوني را به خريداران وام مي‌دهند و درآمد ماهانه آنها را در دراز مدت بعنوان اقساط دريافت مي‌كنند و قيمت ملك از سوي مهندس مؤسسه مالي تعيين مي‌شود و مالك ساختمان حق اعتراض به آن قيمت ندارد.
در سياست‌هاي مسكن ايران تنها برنامه‌هاي پنجساله مسكن با برنامه‌هاي كشورهاي اروپائي قابل مقايسه است. در اين باره نحوه سرمايه‌گذاري دولت در امر مسكن قبل و بعد از انقلاب، مورد بررسي قرار گرفته است.
و همچنين سياست (پاك) پس‌انداز- انبوه‌سازي و كوچك‌سازي مورد تحليل قرار گرفته است. اين زمينه با سياست‌هاي اروپائي قابل مقايسه نيست و چنين نتيجه‌گيري شده كه از ميان سياست‌هاي فوق پاره‌اي موفق و پاره‌اي ديگر ناموفق بوده است. وام مسكن در بانك مسكن براي خريد يك واحد 75 متري كافي نيست و 24 درصد سود دارد كه تقريباً وام دريافتي دو برابر شده و در مدتي كوتاه بايد پرداخت شود.
ساختمانهاي اجاره بشرط تمليك كه از سوي وزارت مسكن و شهرسازي تعقيب مي‌شوند نتوانسته در قيمت ساختمانهاي ساخته شده از سوي بخش خصوصي تأثيري بجاي گذارد. و همچنان مسكن اقشار محروم كم‌درآمد بدون متولي باقي مانده است.
مشكل بزرگ ديگر ساختمانهايي است كه روي پايه آجري ساخته شده‌اند و بدون اسكلت فلزي يا بتني هستند و برابر آمارهاي موجود 60 درصد ساختمانهاي تهران و تبريز چنين هستند و نتيجه اينكه اينگونه ساختمانها در مقابل زلزله پايداري ندارند و سرعت و پايداري آنها پروژه بسيار بزرگي است كه همت شهرداريها و وزارت مسكن و شهرسازي را طلب مي‌كند.
تخريب ساختمانهاي موجود نيز مشكل ديگري است كه ساختمانهاي 1 و 2 و 3 طبقه بتن آرمه و اسكلت فلزي را تخريب مي‌كنند و بجاي آن ساختمانهاي 7 طبقه مي‌سازند كه چنين امري نقض كامل منابع ملي است.
طي اين مقاله مشكلات مسكن در 18 شماره دسته‌بندي شده است و راه حلها نيز به آن 18 مورد پاسخ داده‌اند.
در انتهاي راه حلها سياستهاي بارز كشورهاي اروپائي مطرح شده است كه مي‌تواند در سياستگذاري مسكن مورد استفاده سياستگذاران مسكن كشور قرار گيرد.

مقدمه:
سياست و خط‌مشي، رويه، انديشه و تفكري است كه در سطوح مختلف يك جامعه به منظور حل مسائل: جوامع انساني، بكار مي‌رود. سازمان‌هاي مختلفي كه در يك كشور در خدمت نياز جامعه هستند هر كدام سياست‌هايي را جهت رفع انواع نيازهاي مردم بكار مي‌برند. سياست‌ها معمولاً راهنماي معيارهاي نقد سياست‌ها در اين مقاله بشرح زير است:
در اين‌باره معيار با نيازهاي شهري ارتباط برقرار مي‌كند سياستي كه بتواند به نيازها انسانها در دراز مدت پاسخ مثبت بدهد سياست خوبي تلقي مي‌شود.
در اين باره نيازها بصورت كلي عبارتند از: كار- مسكن- تفريح و ورزش- آموزش و بهداشت صنعت و كشاورزي توريسم- فرهنگ- شبكه‌هاي تأسيسات شهري و ارتباطات جمعي … در اين مقاله سعي شده است با توجه به دسته‌بندي فوق سياست مسكن در ايران و اروپا مورد نقد بررسي قرار گيرد.
مديران سطح بالا است و از طريق مراجع قانوني به تصويب مي‌رسند و در اختيار مجريان قرار مي‌گيرند و مراجع قانوني از مجريان مي‌خواهند كه براي اجراي قوانين مورد نظر، مطالعاتي انجام دهند و آنها را پس از تهيه صورت اجرايي قانون به تصويب هيئت دولت برسانند. طي اين فرآيند مي‌بايد هماهنگي‌هاي لازم بين وزارتخانه‌هاي مختلف در زمينه محتواي اجرائي قانون مورد نظر ايجاد گردد. سياست‌هاي مسكن در زمينه‌ رفع نيازهاي مسكوني مردم بكار مي‌رود. نياز مسكوني يكي از اساسي‌ترين نيازهاي انساني بشمار مي‌رود كه در قانون اساسي حكومت محترم جمهوري اسلامي ايران به آن پرداخته شده و دولت مكلف به رفع اين نياز به ترتيب مقتضي است.
در ايران سياست‌هاي مسكن معمولاً در برنامه‌هاي عمراني 5 ساله دولت، ديده مي‌شوند. در سه برنامه‌اي كه بعد از انقلاب تهيه شده در اين باره بصورت‌هاي مختلف سياستگذاري شده است. در نهايت در برنامه سوم مقادير مورد نياز واحدهاي مسكوني 7/1 ميليون واحد اعلام شده است كه در 5 سال برنامه بايد ساخته شوند تا نياز به مسكن رفع گردد. مطالعاتي كه بايد در اين باره انجام انجام گردد، متغيرهائي دارد كه عبارتند از: جمعيت، درآمد و سياست‌ها.
– معيارهاي نقد سياست ها :‌معيارهاي نقد سياست ها در اين مقاله بشرح زير است.
در اين باره معيارها با نيازهاي شهري ارتباط برقرار مي كنند.
1- جمعيت و خانوار در ايران :
جدول 1:
طي اين جدول خانوارهاي معمولي ساكن بر حسب نوع واحد مسكوني به تفكيك نقاط شهري و روستائي در سطح كشور در سال 1375 ارائه شده است. با توج به اين جدول جمع واحدهاي مسكوني كل كشور در اين سال معادل 349003/12 واحد بوده كه از آن 189/943/7 واحد نقاط شهري و 5814، 44 واحد آن در نقاط روستائي بوده است اما از جمع 12280539 واحد آن واحد مسكوني معمولي و بقيه مجموعاً به تعداد 704694 واحد از چادر، آلونك و زاغه و كپر و ساير انواع واحدهاي مسكوني تشكيل شده‌ بوده‌اند. كه معمولاً از كيفيت‌هاي بسيار پايين برخوردار هستند و نمي‌توان آنها را بعنوان واحد مسكوني تلقي كرد.
جدول شماره 1- خانواده‌هاي معمولي ساكن بر حسب نوع واحد مسكوني به تفكيك نقاط شهري و روستائي كل كشور 1375
ساكن در نقاط روستاها ساكن در نقاط شهري جمع واحد مسكوني نوع واحد مسكوني
4405814 7943189 349003/12 جمع
4350709 7929830 12280539 واحد مسكوني معمولي
10226 474 10700 چادر

مفاهیم کلیدی:

تحقیق, نقش, مَسكن, در, جامعه, امروزي, ,

تحقیق شرکت های سهامی و نقش اقتصادی آنها – 19681

کد فایل 19681

عنوان فایل:تحقیق شرکت های سهامی و نقش اقتصادی آنها

توضیحات بیشتر:

شرکت های سهامی
و نقش اقتصادی آنها
مقدمه
شرکت های سهامی نقش اقتصادی مهمی را در دنیا از نظر بازرگانی داخلی و بین المللی ایفاء می نمایند. شرکت های سهامی خاص در حقوق ایران و کشورهایی نظیرفرانسه، آلمان، انگلیس، آمریکا و ژاپن معمولا از تعداد اعضای خانواده و یا شرکای کمتری تشکیل می گردند و به علت عدم امکان جذب سرمایه های مردم ، فعالیت اقتصادی چندانی نظیر شرکت های سهامی عام ندارند. این شرکت ها عموما از نظر تاسیس و فعالیت و انحلال و تصفیه تابع قوانین ت جارت و در صورت لزوم تابع مقررات دیگر می باشند
شرکت سهامی خاص شرکتی است بازرگانی که تمام سرمایه آن منحصرا توسط موسسین تامین گردیده وسرمایه آن به سهام تقسیم شده و مسولیت صاحبان سهام ،محدود به مبلغ اسمی سهام آنها است و تعداد سهامداران نباید از سه نفر کمتر باشد و عنوان((شرکت سهامی خاص))باید قبل از نام بدون فاصله با نام شرکت بطور روشن و خوانا قید شود.

شرکت های سهامی خاص از نظر کلیات قانونی و تاسیس
1-زمان ایجاد شخصیت حقوقی:
تعیین آغاز شخصیت حقوقی از این نظر واجداهمیت است که نقطه شروع تعهدات شرکت را معین می کند. در واقع تا قبل از تحقق شخصیت حقوقی علی الاصول نمی تواند تعهداتی را که شرکاء بر عهده گرفته اند، بر عهده شرکت گذاشت ، چراکه شرکتی وجود ندارد تا بتواند متعهد شود .
در کشورهای اروپایی و شخصیت حقوقی نقطه آغازی مشخص شده است. این نقطه آغاز زمان ثبت شرکت تجاری است. در قانون تجارت ایران نظریه شخصیت حقوقی در مقابل نظریه قراردادی برای شرکت ها مانند اتحادیه اروپا و گروه کامن لا پذیرفته شده است. ماده ٥٨٣ ق.ت دراین زمینه مقرر می دارد کلیه شرکت های تجارتی مذکور در این قانون شخصیت حقوقی دارند. ولی این ماده زمان ایجاد شخصیت حقوقی را تعیین ننموده است که از این نظر در عمل مشکلاتی ایجاد کرده است که البته می توان بامراجعه به مواد قانون تجارت در این مورد اظهارنظر نمود. بطور مثال در شرکت های سهامی عام و خاص و شخصیت حقوقی شرکت اززمانی آغاز می شود که مدیران و بازرسان کتبا سمت خود را قبول نمایند این امر دلیل بر این است که مدیران و بازرس با آگاهی از تکالیف و مسئولیت های سمت خود عهده دار آن گردیده است از این تاریخ شرکت تشکیل شده محسوب
می شود(ماده ١٧ قانون تجارت اصلاحی ٢٢/١١/١٣٥٣)
تاریخ دقیق ایجاد شخصیت حقوقی در ماده ٥٨٤ مشخص گردیده که از تاریخ ثبت دردفتر مخصوص وزارت دادگستری ایجاد می گردد و در مورد سایر شرکت ها ایجاد شخصیت حقوقی به شیوه خاصی پیش بینی شده است، مثلا درشرکت با مسئولیت محدودشرکت وقتی تشکیل می شود که تمام سرمایه نقدی تادیه و سهم الشرکه غیر نقدی نیز تقویم و تسلیم شده باشد (ماده ٩٦ ق.ت) و در شرکت تضامنی و نسبی تشکیل شرکت موکول به پرداخت تمام سرمایه نقدی وتقویم و تسلیم سهم الشرکه غیرنقدی است (ماده ١١٨ و ماده ١٨٥ ناظر به ماده ١١٨ ق.ت) ملاحظه می شود که در مقررات راجع به زمان شروع شخصیت حقوقی درشرکت های مختلف بطور هماهنگ اما نامفهوم پیش بینی شده است. آگاهی ازتاریخ دقیق ایجاد شخصیت حقوقی در تنظیم قراردادها و مسئولیت مدنی شرکت و اشخاص حقیقی ضروری است. گرچه ماده ٢٢٠ ق.ت. به موادی اشاره کرده که اگر شرکتی مطابق قانوت تجارت تشکیل نشده باشد در این صورت شرکت تضامنی محسوب شده واحکام راجع به شرکت های تضامنی در آن مورد اجرا می گردد. ملاحظه می شود که ماده اخیر به وضعیت شرکت عملی اشاره کرده و شخصیت حقوقی مستقلی را نسبت به آن قائل می باشد. با قبول این فرض طلبکاران چنین شرکتی می توانند در ابتدای امر به شرکت مراجعه کرده و در صورت عدم وصول مطالبات خود تقاضای ورشکستگی آن را بنمایند که پس از تصفیه اموال چنانچه دارایی شرکت تکافوی مطالبات بستانکاران را ننماید در چنین صورتی به دارایی شرکاء به طور منفرد یا جمعی مراجعه می نمایند ولی اصلح این است که برای شرکت عملی مزبور شخصیت حقوقی قائل نشده و به طلبکاران امکان داده شود که به دارایی شخصی شرکاء به نحو تضامن مراجعه بنمایند. از طرف دیگر اعلام ورشکستگی برای شرکتی که فاقد نام خاص و مرکز اصلی است مشکل به نظر می رسد و تسری دادن نظریه قراردادی در این مورد مناسب می باشد.
درمورد نظریه قراردادی عده ای از متخصصین حقوق تجارت معتقدند که شرکت تجارتی مانند هر شرکت دیگر عقد و قراردادی بیش نیست زیرا شرکاء به هنگم پرداخت ارزش سهام خود عملا قرارداد شرکت را امضاء می نمایند بنابراین می توان مجمع عمومی را نیز به صورت قرارداد با توافق شرکاء تشکیل داد و مدیر یا مدیران می توانند به وکالت از سایر شرکاء ادامه شرکت را به عهده بگیرند .
البته این نظریه با توجه به امتیازات پذیرش شخصیت حقوقی مورد انتقاد قرار گرفته است. زیرا دارایی متعلق به شخص حقوقی منفک از دارایی اشخاص حقیقی که شرکت را تاسیس نموده اند، مورد قبول قرارگرفته او از نظر تنظیم قراردادها و اعلام ورشکستگی و طرح سایر دعاوی که در مرکز اصلی شرکت صورت می گیرد، تسهیلات زیادی درمبادلات بازرگانی ایجاد می کند .
٢- مسئله تعداد شرکاء و موسسین
قانونگذار لفظ موسس را در قانون تعریف نکرده است به همین علت در عمل برای تعیین اشخاصی که بتوان آنان را موسس تلقی کرد به ناچار باید ملاک های متعددی را در نظر گرفت. در تعریف آن می توان گفت: موسس شرکت به شخصی اطلاق می شود که برای ایجاد شرکت پیش قدم می شود سرمایه شرکت را از طریق جمع کردن شرکای دیگر فراهم می کند و مطابق مقررات قانونی اقدامات لازم را برای تشکیل شرکت به انجام می رساند .
در خصوص شرکت های سهامی ل.ا.ق.ت. حداقلی برای شرکاء و موسسین در نظر گرفته است: ماده ٣ ل.ا.ق.ت. می گوید: در شرکت سهامی تعداد شرکاء نباید از ٣ نفر کمتر باشد .
ماده ١٠٧ ل.ا.ق.ت. می گویدک عده اعضای هیئت مدیره در شرکت های سهامی عمومی نباید از ٥ نفر کمتر باشد. به نظر می رسد بین این دو ماده تزاحم ظاهری وجود دارد زیرا در ماده ٣ در مورد شرکت سهامی بطور اطلاق حداقل شرکاء را ٣ نفر پیش بینی کرده که هم سهمی خاص و هم سهامی عام تلقی می شود . حال آنکه درماده ١٠٧ حداقل را برای شرکت سهامی عام ٥ نفر ذکر کرده برای حل این تزاحم ظاهری دو نظریه و راه حل وجود دارد:
مقررات ماده ٣ با مقررات ماده ١٠٧ که مقرر می دارد اعضای هیئت مدیره در شرکت سهامی عام نباید از ٥ نفر کمتر باشد و از طرف دیگر سهامدار بودن اعضای هیئت مدیره را ضروری می داند. متزاحم است بنابراین حکم ماده ١٠٧ نیز تکالیف را در سهامی عام مشخص کرده است .
با توجه به اینکه ماده ٣ در ابتدا بحث کلی شرکت های سهامی است شامل هر دو نوع شرکت
می باشد. منتهی حداقل ٣ نفر برای شروع و اولین اقدام برای تشکیل یک شرکت سهامی است. و حکم ماده ١٠٧ زمانی است که شرکت تشکیل شده و هیئت مدیره شکل یافته و برای مرحله دوم یعنی ثبت پس از تشکیل است که ضرورت دارد هیئت مدیره ٥ نفر باشند. بنابراین حداقل موسسین

مفاهیم کلیدی:

تحقیق, شرکت, های, سهامی, , و, نقش, اقتصادی, آنها,

مقاله ای تحت عنوان نقش هنر در توسعه فعالیتهای امور تربیتی – 19675

کد فایل 19675

عنوان فایل:مقاله ای تحت عنوان نقش هنر در توسعه فعالیتهای امور تربیتی

توضیحات بیشتر:

مقاله ای تحت عنوان نقش هنر در توسعه فعالیتهای امور تربیتی
فهرست مطالب :

عنوان : صفحه:

مقدمه 1-2
تشریح اهمیت جایگاه هنر در جامعه و نظام آموزشی 3-5
چگونه می توان یک نظام تربیتی مطلوب مبتنی بر هنر بوجود آورد 5-6
چرا هنر ؟ 6-7
متعالی بودن هنردر گذشته و حال 7-9
توجه به هنر ازمنظر کتابهای درسی 9-11
اگر هنر را فدا کرده ایم یعنی پرورش را فدا کرده ایم 11-12
راههای بهره گیری از هنر در توسعه امور تربیتی 12-23
بهره گیری از شیوه های جدید هنری مبتنی بر IT و ICT 23-24
نتیجه گیری 25
فهرست منابع و مأخد 26

مقدمه
در شرايط حساس كنوني، و با توجه به احياء معاونت پرورش در وزارت آموزش و پرورش كه قطعاً قبل از آن با حذف امور تربيتي جايگاه هنر هم در آموزش و پرورش به فراموشي سپرده شده بود، ولي تصميم انقلابي دولت نُهم كه جاري و ساري ساختن صدقة جارية شهيدان رجائي و باهنر را به همراه داشت قطعاً با طرح مقولة هنر و آفرينشهاي هنري كه بطن، و اساس و پاية فعاليتهاي امور تربيتي به حساب مي آيد در سطوح مختلف تحصيلي و در جامعه انقلابي ما تبديل به مسئله اي فوري و فوتي گرديده كه شايد پس از گذشت چندين سال از تعطيلي و به دست فراموشي سپرده شدن امور تربيتي اين تنها فرصت تاريخي بسيار مغتنم و عزيزي باشد براي پرداختن به هنرآموزي و پرورش ذوق و استعداد فرزندان كشور و آشنايي آنان با ميراثهاي گرانبها و ارزشهاي معنوي والا و انقلابي كه ريشه در انديشه هاي ناب و روح بخش معمار بزرگ انقلاب و مردان بزرگواري همچون شهيدان رجائي و باهنر و هزاران شهيد گلگون كفني كه زيباترين جلوه هاي هنر را با ايثار جان خود به نمايش گذاشتند و برماست كه امروز با برافروخته و شعله ور شدن مجدد چراغ نوراني و فروزان امور تربيتي بتوانيم آنگونه كه بايسته و شايسته انقلاب اسلامي مي باشد و با بهره گيري از هنر اين چراغ را نوراني تر و فروزان تر از گذشته نگاه داريم و بر غناي هنر در توسعه فعاليتهاي آن بيافزاييم.
چرا كه هنر حديث شريف زندگي ديروز است كه امروز هم مي تواند صور اسرافيلي باشد براي قطع وابستگي هاي ناخواسته ما، زيرا آنچه از اين صبح عالمتاب باقي است مي تواند تكيه گاهي استوار و مطمئن براي تحرك و پويايي و خلاقيت و سرافرازي باشد و مطمئن هستم كه با توجه به تغيير و تحولاتي كه امروزه در صحنه علمي دنيا به وقوع پيوسته بگونه اي كه عصر امروز را عصر انفجار دانش و اطلاعات و تكنولوژي نام نهاده اند.
تكنولوژي نهفته در هنرهاي اصيل و سنتي برگرفته از ارزشهاي اصيل و والاي انساني ريشه دار در فرهنگ ارزشمند و ناب انقلابي و اسلامي ما مي تواند پايه و اساس خودكفايي باشد چرا كه هنرهاي اصيل سرچشمه اي خدايي دارند و در حقيقت همان «بار امانتي» است كه حضرت احديت به آدمي عنايت فرموده است.
تصور بنده اين است كه اين مقدمة هر چند مختصر مي تواند زمينه اي باشد براي توجه جدي تر به مسئله هنر و نقش آن در توسعه فعاليتهاي امور تربيتي چه در مقطع ابتدايي كه پايگاه و زيربناي هر آموزشي است و چه در مقاطع آموزشي ديگر به هر حال آنچه مسلم است جايگاه هنر و حاصل آن در ديروز و امروز، در دنياي شتر و كاروانهاي قديمي يا دنياي اطلاعات و ارتباطات و موشك و… يكي است زيرا كه آموزش هنر، باروري و شكوفايي احساس و ذوق است و هر جامعه اي كه آن را ناديده بگيرد به طور يقين گرفتار عواقب سوء آن خواهد شد شواهد گوناگون، نشان مي دهد كه هنر و تربيت، موازي و هم جهت مي باشند و راهي مطمئن و ارزشمند براي انتقال مفاهيم پيچيدة ديني، اخلاقي، ارزشي و معنوي آنهم با روشهاي جذاب، عميق و آرام و ژرف كه نهايتاً تبديل به پايه اي محكم براي پرورش انسانهاي متعالي و متكامل كه روند تعليم و تربيت را به طوري صحيح و اصولي پيموده و به عاليترين اهداف غايي و آرماني نظام تعليم و تربيتي ما كه همانا چيزي نيست جز قرب الي الله نائل گردند و در پايان اين مقدمة نسبتاً طولاني، آنرا با سخني از آلبرت اينشتين به پايان مي برم ايشان مي فرمايد:
امروزه گاه صرفاً مدرسه را محملي براي انتقال صرف اندوخته هاي علمي و اطلاعات بشري به ذهن فراگيران مي دانند حال آنكه اندوخته هاي علمي چيزي مرده است و ما با زندگان سروكار داريم و ما بايد راه و رسم چگونه زيستن و چگونه انديشيدن را به آنان بياموزيم.
والسلام- سيد محمدحسيني دقيق- آذرماه 86

تشريح اهميت جايگاه هنر در جامعه و نظام آموزشي
اگر تاريخ را ورق بزنيم و جوامع مختلف را مورد كنكاش قرار دهيم، نهادهاي متعددي را در آن جوامع خواهيم يافت كه كارشان آموزش آميزه هاي ديني و مذهبي مبتني بر جهان بيني و ايدئولوژي حاكم بر آن جوامع مي باشد و نتيجه مي گيريم كه آموزش ديني و فعاليتهايي كه در ارتباط با آن در جوامع مختلف صورت مي گيرد همزاد انسان و يك نياز قطعي و واقعي براي او بشمار مي رود و انتقال آن به نسل هاي آينده نيز در زمره انتقال ميراث فرهنگي جوامع است لذا در جامعه اسلامي ما توجه به امور پرورشي و فعاليتهاي مرتبط با آن مي تواند به عنوان يک مسأله ويژه مورد توجه قرار گيرد زيرا اين مسأله حتي يك گرایش عمومي براي اولياء نيز محسوب مي شود و اولياء نيز مايلند دين و آميزه هاي ديني و ارزشهاي فرهنگي و تربيتي خود را مثل هر ميراث فرهنگي ديگر به فرزندان خود منتقل نمايند.
ماده 26 اعلاميه حقوق بشر اين اولويت را در انتخاب نو ع تربيت: براي اولياء به رسميت مي شناسد. علاوه بر آن در جوامع معلمان بيشماري هستند كه آموزش آميزه هاي ديني و تربيتي را به عنوان رسالتي اصلاح طلبانه دنبال مي نمايند. علاوه بر آن كه كنجكاوي دربارة دين و گرايش به آن و علاقمندي به فعاليتهاي متنوع فرهنگي و تربيتي يك رغبت قطعي و فطري در كودكان شناخته شده است كه اين علاقه و رغبت عموماً در سالهاي پاياني دبستان بروز و شدت بيشتري پيدا مي كند با اين وجود آموزش ديني و قرآن و بهره مندي از فعاليتهاي متنوع و جذاب بمنظور ايجاد يك نظام تربيتي قوي و مؤثر و پايدار از مسائل بسيار مهم و داراي اولويت مي باشد كه بسيار مهم و شايستة التفات است كه لاجرم بايد به آن پرداخته شود و براي پرداختن به آن لازم است به سئوالاتي از قبيل ذيل پاسخ دهيم
كودكان ما مفاهيم ديني را چگونه مي فهمند، تربيت ديني و فعاليتهاي تربيتي متناسب با آن در سنين مختلف و مقاطع مختلف تحصيلي بايد داراي چه خصوصياتي باشد، كدام مفاهيم براي آموزش به دانش آموزان دبستاني يا راهنمايي و يا متوسطه ………. مناسب است؟ آيا فعاليتها و برنامه هاي فعلي نظام آموزش ما آنگونه كه بايسته و شايسته است توانسته است در ايجاد نظامي پايدار آموزش و تربيتي را پي ريزي نمايد؟
قطعاً برخورداري از يك نظام تربيتي مطلوب، پويا در نظام آموزشي ما آنگونه كه شايسته نظام مقدس جمهور اسلامي ما ميباشد نيازمند پاسخگويي به سئوالات مذكور مي باشد.
از طرفي ديگر توجه به ويژگيهاي ورحي، رواني و رفتاري فراگيران در مقاطع مختلف بمنظور پاسخگويي به سئوالات فوق و پي ريزي يك برنامه مدون آموزشي موف

مفاهیم کلیدی:

مقاله, ای, تحت, عنوان, نقش, هنر, در, توسعه, فعالیتهای, امور, تربیتی,

تحقیق نقش توليد علم در توسعه يافتگي جوامع، موانع و راهكارهاي توليد علمي در گروه پزشكي ايران – 19756

کد فایل 19756

عنوان فایل:تحقیق نقش توليد علم در توسعه يافتگي جوامع، موانع و راهكارهاي توليد علمي در گروه پزشكي ايران

توضیحات بیشتر:

موضوع تحقيق:
نقش توليد علم در توسعه يافتگي جوامع، موانع و راهكارهاي توليد علمي در گروه پزشكي ايران

خلاصه
افزايش دسترسي به آموزش عالي و حركت به سوي همگاني كردن آن از پيش شرطهاي اساسي توسعه علوم و فناوري در كشور است. با بررسي افزايش تقاضا براي بهره‌مندي از آموزش عالي در علوم پزشكي، موانع اصلي تحقق آن را مي‌توان در علل ذيل عنوان نمود:
1- عدم گسترش مناسب دانشگاهها در جهان و بخصوص در ايران.
2- پيدايش رشته هاي نوظهور و تنوع رشته ها.
3- كاستي بودجه دانشگاهها كه تا حدي زمينه رقابت مندي را در امر پژوهش تضعيف نموده و باعث فرار مغزها مي گردد.
4- نحوه پذيرش نامناسب دانشجو
5- ضعف سيستم مديريتي و عدم كاربرد مديريت هاي جديد مانند مشاركتي- راهبردي و غيره.
6- عدم انتخاب و گزينش افراد با علاقه در اين رشته ها كه خود باعث آسيب جبران ناپذير به خود دانشجويان از نظر بخصوص اختلالات رواني و افسردگي و به جامعه مصرف كننده بهداشتي- درماني مي شود.
7- جدايي از فرايند توسعه ملي و عدم شفاف سازي.
8- خصوصي سازي غير نهادينه.
راهكارهاي مهمي كه طي تحقيقات بعمل آمده مي توان طرح نمود شامل:
1- توجه مجدد به ساختار نظام آموزش عالي در جهت طرح توسعه نظام علمي كشور.
2- لزوم همكارهاي علمي بين‌المللي در راستاي توسعه علمي.
3- پيدايي دانشگاههاي نوظهور و ايجاد مفهوم جامعه يادگيرند.
4- استفاده از مديريت راهبردي- مشاركتي و غيره.
5- آينده انديشي بعبارتي در نظر گرفتن اولويتهاي 15 گانه گروه هزاره دانشگاه سازمان ملل متحد در تحقيقات و برنامه ريزي در پيشگيري جامعه از ابتلاء به آن معضلات.
6- لزوم تغييرات اساسي و طراحي برنامه هاي راهبردي در توليد علم و ارتباط با فن آوريهاي جديد.
7- انتخاب بهترين دانشجويان با استفاده از آزمونهاي شخصيت و تستهاي رغبت سنجي.
8- ضرورت استانداردسازي و ايجاد شبكه و نرم افزارهاي مناسب بين دانشگاهي و مراكز بهداشتي- درماني.
9- استفاده از روش تفكر انتقادي در مدرسين و دانشجويان جهت توليد علم و ايجاد روشهاي جديد پيشگيري- در كنترل و درمان بيماريها در جامعه.
لذا در نتيجه گيري نگارنده تصريح مي كند كه با ارائه اين نقطه نظر به شوراي برنامه ريزي و آموزش عالي تغيير در روند محتوي و طراحي برنامه ها بعمل آيد. در ضمن در ساختار دانشگاههاي غير انتفاعي مانند دانشگاه آزاد نيز در نحوه پذيرش دانشجو علاوه بر استفاده از سيستم حضوري و چهره به چهره، روش نيمه حضوري نيز امكاناتش فراهم گردد و با ايجاد گروههاي آموزشي برنامه ريزي نرم افزاري و مولتي مديا زمينه ايجاد ارتباط بيشتر با ساير مراكز بعمل آمده و علاوه بر توليد علم، به ارتقاء كيفي خدمات در بخش اشتغال دانش آموختگان نيز پرداخته شود. همچنين به فراگيري نيازهاي بهداشتي درماني، راهبردهاي جديد به مراكز بهداشتي- درماني و ساير مراكز مانند آموزش و پرورش، كارخانجات، زندانها مراكز خدماتي فراهم گردد كه باعث افزايش بودجه دانشگاه در اين زمينه نيز گردد.

چكيده
افزايش دسترسي به آموزش عالي و حركت به سوي همگاني كردن آن، از پيش شرطهاي اساسي توسعه علوم و فناوري در كشور است. در اين مقاله سع شده است با بررسي افزايش تقاضا براي بهره مندي از آموزش عالي در علوم پزشكي، تبيين مفهوم همكاريهاي علمي بين‌المللي و بررسي تاثير آن بر توسعه علمي، موانع اصلي تحقق آن در ايران مورد بررسي قرار گرفته و سپس راهكاريهايي براي رفع اين موانع و ارتقاي سطح علمي ارائه گردد.
كليد واژگان: توليد علم، موانع، راهكارهاي توسعه علمي، عصر اطلاعات فناوري.

مقدمه
ضرورت توليد علم و همگاني كردن آن، از پيش شرطهاي اساسي برنامه اولويتهاي ملي توسعه علوم و فناوري در كشور است. دوره اي كه آموزش عالي، عمدتاً نخبه‌گرا بود و به طبقات متوسط و حداكثر برخي لايه هاي مجاور و پيراموني آن اختصاص داشت، سپري شده است. آموزش عالي در جهان امروز، از دهه هاي پاياني قرن بيستم، روبه همگاني شدن گذاشته و بصورت تقاضاي اجتماعي در آمده است. بويژه كه با ظهور عصر اطلاعات، نياز به دانش و علم بيش از هر وقت ديگر در گذشته، جنبه حياتي به خود گرفته است. به سخن ديگر اين تحولات ساختاري موجب دانشبر شدن زندگي شده است، زندگي در ابعادي بسيار عميقتر و گسترده تر از پيش به دانش و اطلاعات متكي شده است. مفهوم كسب و كار نيز بر اثر اين تغيير ساختاري، عميقاً دگرگون شده است. كاريدي در برابر كار فكري بيش از بيش، كم ارزش شده و مفاهيمي همچون «كارمند دانش» يا كارگر مغزي به ميان آمده است. سازمانهاي كار و خدمات ني، الگوي سازمان يادگيرنده را پيش رو دارند. هر يك از كاركنان اين سازمانها نه تنها بايد در شغل خود بلكه درباره شغلهاي همجوار و همه فرايندهاي كار، مديريت و محيط كار، بصورت مداوم اطلاعات تازه‌اي به دست آورند تا بتوانند در چرخه‌هاي كاري، حضور موثر داشته باشند (15).
شايد بتوان گفت تا سالهاي آغازين دهه 1980 ميلادي دانشگاهها عمدتاً سنتي بوده‌اند. (1980 و Litten)
از دهه 1980 ميلادي دانشگاهها دچار مشكلات عديده شدند، تقاضاي فزاينده براي رشته ها و درسهاي منفرد دانشگاهي، ناتواني دولتها در تأمين بودجه سنگين آموزش عالي، فشار ناشي از رقابت جهاني در عرصه هاي عقيق و توسعه، ضرورت تطابق فعاليتهاي آموزشي دانشگاه با بازار كار از آن جمله است.
تحولات اجتماعي و فناوري در دو دهه پاياني سده بيستم ميلادي سبب توجه بسيار افزونتر به گسترش دانشگاهها در كشورهاي پيشرفته صنعتي شده است. براي نمونه تعداد دانشجويان ثبت نام شده در دانشگاههاي اتريش بين سالهاي 1980 تا 1995 ميلادي به دو برابر رسيده است (1999 و Sporn). اين نمود به “مردمي شدن” دانشگاه معروف شده است، كه در نقطه مقابل نخبه گرايي دانشگاههاي سنتي است. افزايش تقاضا خود ناشي از عواملذ عديده بوده است.
براي نمونه تا سال 2005 شركتهاي امريكايي افزون بر 15 ميليارد دلار براي آموزش كاركنان خود هزينه مي كنند (17). اين تقاضاها ايجاب مي كند تا دانشگاهها به گسترش مناسب و همگام با افزايش تقاضا بپردازند.
همانطور كه در ايران نيز به اين موج فزاينده افزايش تقاضا حدود يك ميليون و چهارصد هزار نفر جهت شركت در آزمون سراسري امسال مواجه بوده ايم. در حالي كه پذيرش كل دانشگاهها اگر آموزش عالي حدود 600 هزار نفر است.
2-1- پيدايش رشته هاي نوظهور و تنوع رشته ها: در سه دهه پاياني سده بيستم ميلادي، رشته هاي نوظهوري پديدار شده است. اين رشته‌ها بر اثر توسعه علم و فناوري بوجود آمده است.
تعداد درخور توجهي از اين رشته ها، ميان رشته اي هستند. براي نمونه ضرورتهاي نظري و عملي سبب شده تا رشته مكاترونيك از تلفيق در رشته مكانيك و الكترونيك ايجاد شود. يا رشته هاي مهندسي پزشكي و… تعداد اين رشته ها

مفاهیم کلیدی:

تحقیق, نقش, توليد, علم, در, توسعه, يافتگي, جوامع,, موانع, و, راهكارهاي, توليد, علمي, در, گروه, پزشكي, ايران

تحقیق نقش خانوداده بعنوان يك نظام اجتماعي در جامعه امروزي – 19823

کد فایل 19823

عنوان فایل:تحقیق نقش خانوداده بعنوان يك نظام اجتماعي در جامعه امروزي

توضیحات بیشتر:

موضوع تحقيق :

نقش خانوداده بعنوان يك نظام اجتماعي در جامعه امروزي

«ويليام جي. گود» بر اين نكته اصرار دارد كه افراد ممكن است در جامعه به گونه‌اي از وظايف خود شانه خالي كرده يا نقش خود را به سايرين محول نمايند، اما وظايف خانوادگي را نمي‌توان به ديگران سپرد، زيرا تعهدات ديگري در قبال تقاضاي خانواده پيش مي‌آيد. خانواده كه در حفظ آداب و سنن فرهنگي و انتقال آن به نسلهاي آينده دارد، فرهنگ را زنده نگه مي‌دارد. بنابراين خانواده را از پاره‌اي جهات مي توان نماينده جامعه دانست و ناتواني خانواده در اجراي كامل كاركردهايش گوياي اين واقعيت است كه جامعه نيز به هدفهاي خود نخواهد رسيد، زيرا هر جامعه‌اي كوشش دارد تا نسلهايي بالنده و متفكر در خود پرورش دهد و هستة اين بالندگي در دورن خانواده شكوفا مي‌شود. (گود، 1352: ص 22).
عناصر اصلي خانواده هم مسؤول جامعه پذيي فرزندان هستند و هم بايد در خارج از خانواده بر آنها نظارت داشته باشند. روابط ناشي از نقش نه تنها در موارد مشخص نظير فوت يا گرفتاري و مسايل يكي از آنها تغيير مي كند، بلكه در سراسر دوران زندگي خانوادگي ادامه مي‌يابد. در همان جوامع گوناگون تشابهات بسياري در مورد نقشها و وظيف به ويژه اموري كه تمايزي بين رفتار زنانه و مردانه است وجود دارد. به طور كلي وضعيت خانوده، زن و شوهري و نقش همسر در خانوده با تكاليف و وظايف آنها در خانواده، جامعه بزرگتر مشخص شده است. با مشخص كردن كار براي مرد خارج از خانواده، جامعه اصلي تقسيم كار را در درون خانواده معين مي‌كند. در بين رفتارهاي كلي والدين نسبت به فرزندان، ترك فرزندان عامل مهمي در عدم سازگاري و وابستگي شديد آنها به بزرگتران و همچنين عدم اعتماد در روابط با ديگران به شمار مي‌رود.
عدم كفايت پيد يا فقدان او بر حسب اينكه الگوهاي ديگري از مردن در خانواده باشند يا نباشند. نتايج و اثرات متفاوتي خواهد داشت. در نهايت، فرزندان در درون خانواده و از طريق تجربه مستقيم با عناصر اصلي نظام خانواده فرا مي‌گيرند كه پدر مظهر اقتدار است و مادر مظهر محبت و عطوفت و از اين طريق مي‌آموزند كه در بزرگسالي نقش مناسب خويش را ايفا كنند.
خانواده و رويكردهاي جامعه شناختي
در مورد ساختار و تكامل روابط خانوادگي. جامعه شناسان رويكردهاي يك دست و هماهنگي ندارند. از اين رو اين نگرش‌ها به پنج گروه عمده تقسيم شده‌اند (كريستنس ، 1967: ص 86-19).
1- خانواده به عنوان يك نهاد اجتماعي: اين رويكرد بيشتر در عرصه فعاليت مردم شناسي و جامعه شناسي است كه تأكيد و تمركز آن بر جنبه تاريخي و تضاد فرهنگي است.
2- رويكرد كنش متقابل: اين نگرش و رويكرد از حوزة جامعه شناسي و روان‌شناسي اجتماعي نشئت گرفته و از اواسط دهه 1920 كه «ارنست برجس» از پيروان «جرج هربرت ميد»، خانواده را به عنوان يك واحد شخصيتهاي متعامل معرفي كرد، مورد استقبال و بحث پژوهندگان اين رشته قرار گرفت. او به جريانات داخل خانواده توجه كرد: ايفاي نقش، روابط پايگاههاي، مسايل ارتباطي، تصميم‌گيري، كنش‌ها و واكنش‌ها در مقابل فشار و نظاير آن.
در اين رويكرد توجه اندكي به نهاد كلي خانواده و تضاد فرهنگي به عنوان يك واحد جامعه شده است.
3- تأثير شرايط و موقعيت اجتماعي بر ساختار خانواده: اين رويكرد به گونه‌اي با واكش‌گرايان همراه است، اما در جايي كه آنان تأكيد بر كنش به طور كلي دارند، موقعيت گرايان بر اين باورند كه موقعيت اجتماعي بر رفتار تأثير دارد. به عبارتي محركهاي خارجي بر رفتار اعضاي خانواده تأثير مي گذارد.
4- رويكرد مراحل زندگي اجتماعي و تكامل خانواده: اين رويكرد، شيوه برخورد متمقابل تأثير شرايط اجتماعي بر ساختار خانواده را مي‌پذيرد، اما نقطه انحرافش از اين رويكرد، بر محور تكامل جامعه و تأثير آن بر روابط زندگي استوار است. به عبارتي ساختار خانواده منطبق با روند تكامل نظام جامعه است.
5- رويكرد ساختگرايي كاركردي: اين رويكرد به تحليل ساختار خانواده: زن و شوهري مي پردازد و ارتباط آن با نهادهايي كه در انسجام جامعه نقش تعيين كننده‌اي دارند و در اجتماعي توجه دارد كه د اراي اجزايي است، اما در اين تحليل، توجه بر رابطه يك طرفه متمركز نمي‌شود، يك نكته اساسي در اين رويكرد دو طرفه بودن ارتباط بين اجزا و كل نظام است و اين ارتباط صرفاً در ارتباط بين اعضاي خانواده و نظام اجتماعي خلاصه نمي‌شود، بلكه بر ارتباط بين نقشها و نظام نقشها نيز توج خاص مي كند.
با همه كمبودهايي كه در اين رويكرد از نقطه نظر جامعيت و عام پذيري ممكن است وجود داشته باشد، اما از نظر انعطاف پذيري، رويكرد مزبور مورد نظر قرار گرفته است. در واقع آنچه را كه از مجموع بررسيها و مطالعات گوناگون به ويژه از نقطه نظر پارسونز مي‌توان دريافت، اين است كه رويكرد، نظام اجتماعي ار نظام كنشهاي متقابل در يك محيط مشخص بين عوامل انگيزه‌اي كه در درون يك فرهنگ با يكديگر در ارتباط و مناسبات اجتماعي قرار دارند بيان مي‌دارد و اصولاً جامعه شناسي را متناظر با نظام اجتماعي مي داند، همانگونه كه روانشناسي را متناظر با نظام شخصيت و انسان شناسي را متناظر با نظام فرهنگي مي‌پندارد.
به عبارتي هر نظام كنشي چه اجتماعي و چه مربوط به يك گروه كوچك مانند خانواده، يك سلسله صور عام دارد، زيرا هر نظامي براي موفقيت در عملكرد خود به ابزار و لوازم معيارهاي اجتماعي ناديده گرفته شود و سازمان آن دستخوش بي نظمي گردد، آنچه را كه دوركيم بي هنجاري مي‌نامد به وقوع مي پيوندد.
نظام اجتماعي خانواده، معمولاً از درجه‌اي از يگانگي برخوردار است. داراي نقشهاي مكمل و همچنين گروهي از نقشها براي اهداف جمعي يا فردي است. در درون اين نظام اجتماعي، ممكن است تضادي نيز رخ دهد كه اغلب نيز اتفاق مي‌افتد، اما در بيشتر موارد، كل نظام آسيب نمي‌بيند و در واقع براي اينكه نظام دچار آسيب جدي نشود، حد و مرزي نيز وجود دارد كه وراي آن حد، بي هنجاري حاكم مي‌گردد. در چنين شرايطي كه تضاد از مرز خود تجاوز كند، انتظارات متقابل كه در ارتباط با نقشهاي متقابل قرار دارند. از بين مي‌رود و در نتيجه هنگامي كه تضاد شديد مي‌شود، به حدي كه باعث خنثي شدن انتظارات متقابل گردد. نظام اجتماعي خانواده ممكن است موجوديت خود را از دست بدهد. بنابراين براي اينكه تضاد و درگيري در بين اعضاي خانواده، در حد و مرز خود قرار گيرد و به عبارتي كنترل شود بايد نقشها و نظام نقشها به شكل مناسبي در ارتباط تكميلي با يكديگر قرار گيرند. در اينجا دو سئوال اساسي و مهم كاركردي براي نظام خانواده مطرح مي‌گردد:
الف- چه نقشهايي در نظام خانواده نهادي شده است؟
ب- چه كسي اين نقشها را انجام مي‌دهد؟
نظام اجتماعي و شبكه روابط متقابل
يك نظام اجتماعي قبل از هر چيز در نخستين برخورد، مجموعه و شبكه‌اي از روابط متقابل ميان افراد و گروههاست، علاوه بر آن عوامل بسياري از نيز به يكديگر پيوند مي‌دهد. به عبارت ديگر هر عامل در يك نظام اجتماعي به ويژه از ديد كلي كنش متقابل آن با ديگر عاملها در نظر گرفته مي شود. كنش اجتماعي سه عنصر را در بر مي‌گيرد:
انتظارات متقابل ميان عامل معيني مانند «خود» از عامل جداگانه‌اي به نام «ديگري» انتظار دارد، در موقعيتي مشخص كه در ارتباط با يكديگرند به صورتي تعيين شده رفتار كند. در همان حال، «خود» مي‌داند كه دربارة موقعيت مشترك، «ديگري» نيز انتظاراتي دارد. به بيني دگير هنگامي كه پارسونز خصايص نظام اجتماعي و عناصر تشكيل دهنده آن را مشخص مي‌سازد مفاهيم اصلي مورد نظر او «خود» و «ديگري».
يعني دو يا عده‌اي بيشتر كه در ضمن ايفاي نقش با يكديگر در حال كنش متقابل‌اند كه يا با انتظارات ديگر خود را سازگار مي‌كنند يا از اين انتظارت فاصله مي‌گيرد، در حالي كه نوعي احترام متقابل در اين ميان وجود دارد، يعني آنچه كه «خود» از جمله حقوقش محسوب مي‌دارد، از نظر ديگري وظيفه تلقي مي‌شود (توسلي، 1369: ص 191).
ارزشها و هنجارهايي وجود دارند كه بر رفتار عاملهاي حاكم اند. در واقع انتظارات متقابل در گروه متكي بر وجود هنجارها و ارزشهاست. وجود ارزشها و هنجارهاي مشترك مسأله‌اي نيست. مهم اين است كه «خود» مي‌داند كه هنجارهايي «ديگري» مي‌داند و مي تواند پيش‌بيني كند كه «ديگري» در يك وضعيت مفروض، به گونه‌اي معين عمل خواهد كرد.
بالاخره ضمانت اجرايي يا پاداش و تنبيهي كه «خود» و «ديگري» در صورت عدم برآوردن انتظارات متقابل دريافت مي‌دارند.
از نظر پارسونز اين سه عامل يعني انتظارات، ارزش، و هنجارها و تضمين ها، عناصر تشكيل دهنده نقشها در كنش متقابل هستند و ساخت يك نظام اجتماعي از طريق نهادي شدن الگوها و ارزشها تثبيت و تحكيم مي‌شود.
مهمترين مزيت برخورد پارسونز با جامعه به عنوان يك نظام اين است كه تصويري از يگانگي گروه انساني ارايه مي‌دهد و بيش از هر نظريه‌پرداز ديگري به شكلي متقاعد كننده معني واقعيت نظام را در رقابت، يگانگي و پيوستگي كلي الگوهاي كنشهاي متقابل اجتماعي مطرح مي‌سازد.
او تأكيد مي‌كند كه نظامهاي اجتماعي همان نظام نقشهاي رفتاري كنشهاي متقابل ميان ايفا كنندگان اين نقشهاست. در اينجا تأكيد بر چگونگي يگانگي شخصيت انسان با نظام اجتماعي و همكاري پايداري با ديگران از طريق ارضاي مداوم نيازهاست. نقشها به عنوان مكانيسم‌هايي در نظر گرفته مي‌شوند كه از طريق آنها افراد وارد نظام و جزيي از آن مي‌گردند. معمولاً نقشها طوري شكل مي‌گيرند و در جهتي حركت مي‌كنند كه نظام آن گونه كه هست حفظ شود و ميزاني از استقلال كاركردي هم براي اعضاي آن باقي بماند. در يك نظام آن گونه كه هست حفظ شود و ميزاني از استقلال كاركردي هم براي اعضاي آن باقي بماند. در يك نظام اجتماعي تأكيد بر ايفاي نقش اجتماعي است. به طوري كه نظام فرد را تا حدودي در ايفاي نقشش كنترل مي‌كنند.

خانواده به عنوان يك نظام اجتماعي
با توجه به تعريف و مفهومي كه از نظام اجتماعي به دست آمد، خانواده را نيز مي‌توان به عنوان نظام كنشهاي گوناگون و مشخص شده‌اي پنداشت كه در درون نظام نقشهاي تعيين شده سازمان يافته است.
نظام خانواده از طريق ارزشها و هنجارهاي اجتماعي به نظام كلي جامعه مربوط مي‌شود و در حقيقت نظام جامعه همواره به عنوان گروه مرجعي براي خانواده عمل مي‌كند.
با اين ترتيب، مي توان گفت كه كنش اعضاي خانواده در چارچوب نظام هنجارها و ارزشهاي اجتماعي صورت مي‌گيرد، ولي داراي ويژگي ‌ارادي بودن نيز هست. اين كنشها در قالب هنجارها و ارزشهاي اجتماعي داراي نظام مي‌شوند و به عبارتي هنجارهاي اجتماعي چگونگي، و نحوة كنش اعضاي خانواده را شكل داده آن را هدايت مي‌كند . اينكه اعضاي خانواده را ارادي ذكر كرديم بدين معناست كه هر يك از عناصر تشكيل دهنده اين نظام ممكن است به دو گونه متضاد، نقشهاي خود را ايفا كنند يا در جهت نظام ارزشها و هنجارها يا در خلاف اين جهت، هنگامي كه در درون يك نهاد اجتماعي يا يك جامعه، نظام ارزشها و اين انتظارات، تا حدودي معيارها را براي او تعيين مي‌كند كه انتظارات از نقش پدر بودن است. از طرفي هم از ديد همان پدر، مجموعه‌اي توقعات مربوط به بروز بازتابهاي

مفاهیم کلیدی:

تحقیق, , نقش, خانوداده, بعنوان, يك, نظام, اجتماعي, در, جامعه, امروزي

تحقیق نقش جنبش دانشجويي در تحولات اجتماعي – 19815

کد فایل 19815

عنوان فایل:تحقیق نقش جنبش دانشجويي در تحولات اجتماعي

توضیحات بیشتر:

نقش جنبش دانشجويي
در تحولات اجتماعي

– بحث محوري، بررسي نقش جنبشهاي دانشجويي در تاريخ تحولات سياسي- اجتماعي ايران است. اين جنبش يك پيشينه تاريخي دارد كه با تاسيس دانشگاه تهران در آغاز قرن حاضر (خورشيدي) شروع مي‌شود و تا امروز ادامه مي‌يابد. البته در مقاطعي با افت و خيزها و فراز و نشيبهايي روبه‌روست. اگر موافق باشيد گفتگو را از همين نقطه آغاز كنيم.
– تصور من اين است كه جنبش دانشجويي ايران را بايد در قالب و چارچوب تئوريك نگاه كنيم؛ آن وقت اين سوال مطرح است كه دانشجو از چه رده سني است؟ و در چه موقعيت اجتماعي قرار دارد؟
اگر از لحاظ رده سني نگاه كنيم و هستي‌شناسي جوان را مورد بررسي قرار بدهيم، اين سوال مطرح مي‌شود كه «جوان چه نيازهايي دارد؟» با اين تعريف مي‌بينيم كه دوران جواني دوران انرژي‌زايي است اما در مقابل اين انرژي‌زايي، جوان دچار يك مجموعه پرسشهاي جديد مي‌شود. يعني با تحولاتي كه در وجود بيولوژيك او مطرح است، از درونش يك دسته فشارها و محركهاي جديد پديد مي‌آيد كه اين محركها براي او پرسش ايجاد مي‌كنند. اما وقتي مي‌گوييم دانشجو، مسئله ديگري را هم اضافه كرده‌ايم؛ يعني علاوه بر اينكه او فشارها و محركهاي دروني او مطرح است، محركهاي بيروني هم وجود دارد. يعني دانشجو خود را در چارچوب خانواده، محله و موقعيت اعتقادي معرفي نمي‌كند، بلكه خود را در چارچوب شغل هم مطرح مي‌سازد؛ يعني به يك انتخاب جديد مي‌رسد.
– … يعني وقتي از محيط خانوادگي دور مي‌شود به عنوان يك «طبقه»ي جديد، يك هويت نوپيدا مي‌كند؟
– دقيقاً همين‌طور است. او مي‌خواهد يك هويت جديد پيدا كند. او يك دسته زمينه‌هاي هويتي پيشيني اوليه دارد. مثل خانواده و ابعاد اعتقادي، كه كشفي است. وقتي كه كودكي در يك خانواده به دنيا مي‌آيد، قوميت و اعتقادات خانواده بر روي او تاثير مي‌گذارد. اما اين جوان وقتي وارد دانشگاه مي‌شود رشته تحصيلي انتخاب مي‌كند. انتخاب اين رشته، سرنوشت چهل- پنجاه ساله زندگي او را تحت تاثير قرار مي‌دهد و اين انتخاب ديگر يك بحث «كشفي» نيست بلكه بحثي است «تاسيسي». او در اينكه «قوميتش» چيست، از اعتقاد خانواده كه به او القا شده تاثير مي‌پذيرد. اما اين وضعيت جديد «القا» نشده، بلكه «انتخاب» شده است، يعني او به جاي رشته (الف) رشته (ب) را انتخاب كرده است.
معمولاً در دوران دبيرستان نيز چنين وضعيتي به وجود مي‌آيد، اما حقيقت اين است كه در آن زمان جوان به آن رشد نرسيده كه بپرسد: «چرا اين رشته؟» محركهاي محيطي به انتخاب منجر مي‌شود؛ مثلاً رفتن به رشته‌هاي رياضي، ادبيات يا طبيعي بدون يك محاسبه عقلايي سنجيده. اما وضعيت در دانشگاه بسيار متفاوت، ملموس و روشن است. يك دانش‌آموز وقتي «رياضي» مي‌خواند نمي‌داند كه نتيجه اين رشته قطعاً به «مهندسي» مي‌انجامد يا نه و اگر مي‌انجامد به چه گرايشي از مهندسي؟ يا اگر «تجربي» مي‌خواند، آيا حتماً به پزشكي ختم مي‌شود؟ اما وقتي او به دانشكده مي‌آيد اين شغل برايش «انضمامي» شده است. دانشجوي علوم سياسي يا دانشجوي عمران يا دانشجوي پزشكي داراي چارچوب شغلي تقريباً مشخصي است.
– … چرا شغل؟
– به دليل آنكه دانشگاه اصولاً براي رفع نيازهاي «پسيني» به وجود آمده است. حالا ممكن است در دانشگاه به فلسفه بپردازند، ولي وقتي به دانشگاه مي‌رويد «رشته»، تخصصي است، اين تخصص در مواردي به نياز معنوي نپرداخته است. مثلاً مهندسي عمران را در نظر بگيريد، اين وضع دقيق‌تر است.
اما هنوز در علوم سياسي اين تاثيرات خيلي روشن نيست. در رشته‌هاي سياسي به دو نكته مي‌انديشيد: يكي آزادي فردي، ديگري استقلال ملي. يعني مفهوم رشته سياسي يك مفهوم امنيتي است: راههاي ارتقاي قدرت ملي براي تامين منافع ملي. ولي در جامعه ما اين نكته هنوز جا نيفتاده است. رشته‌هاي علوم انساني بسيار مظلوم واقع شده‌اند. اما وقتي يك نفر رشته مهندسي مكانيك را انتخاب مي‌كند، هدف او مشخص است. يا اگر رشته‌هاي پزشكي را انتخاب مي‌كند در حقيقت براي تامين شغل است. بنابراين هويتهاي پيشيني با اين هويتهاي پسيني در مقابل هم قرار مي‌گيرند.

– … و اين يك تعارض است؟
– تعارض نه، تباين است! چون هويت پيشيني انسان جزو «وجود فلسفي» اوست. آيا اين وجود فلسفي پيشيني كه بديهي است (يعني انسان خود را در آن كشف مي كند) با شغلش در تعارض است؟ تصور من اين است كه چنين نيست.
دو گروه اين امر را در تعارض مي‌بينند. سنتي‌ها كه نگرش متافيزيكي دارند و با تاكيد بر هويت پيشيني، پسيني را رها مي‌كنند؛ يعني مي‌گويند كه دنيا چه اعتباري دارد، بنابراين براي آنها «ملي» هم چيز بدي است، «تخصص» هم چيز بدي است و به هيچ يك هم توجه نمي‌كنند. گروه ديگر كساني هستند كه همه نكته‌هاي پيشيني را نقد مي‌كنند و بر پسيني تاكيد مي‌كنند و با پسيني به تعارض پيشيني مي‌روند. اما در دنياي امروزي به موازات اينكه مسائل پسيني مثل اقتصاد، صنعت و شغل پيشرفت كرده، خودآگاهي فرهنگي هم زياد شده است. قبلاً تصور مي‌شد كه در كنار اين پيشرفتهاي تمدني (صنعت، اقتصاد و …) كه راحتي و آسايش مي‌انجامد. به همين لحاظ است كه اين عزيزان گاه دچار اشتباه مي‌شوند و تمدن و فرهنگ را يكي مي‌گيرند. پس گروه سنتي، تمدن و فرهنگ را يكي مي‌گيرد و تمدن را مقهور فرهنگ مي‌داند، يعني لايه فرهنگي را تقويت مي‌كند، در نتيجه تاكيدش بر روي هويتهاي پيشيني است. در مقابل، گروه ديگر تاكيدش بر تمدن است و فرهنگ را ناشي از تمدن مي‌داند.
تصور ما اين است كه بايد، تلفيقي از اين دو صورت گيرد و در اين تلفيق دو حركت وجود دارد. يكي حركت انبساطي است كه به سوي آسايش، راحتي، رفاه و توانمندي مي‌رود. اين توانمندي براي آمريكايي يا ايراني، براي طبقه پايين يا طبقه بالا فرقي نمي‌كند. توانمندي، بيرون از انسان است. در برخورد مبتني بر زور يك تانك در مقابل يك خودرو، با هر اعتقادي كه شما داشته باشيد، غلبه با تانك است. من به ابعاد توانمندي مي‌گويم: تمدني!
دانشجو وقتي وارد دانشگاه مي‌شود رشته انتخاب مي‌كند: مهندسي، پزشكي، داروسازي. نكته‌اي كه ابتدا از اين مبحث، در نظرش مجسم مي‌شود تمدني است كه به او توانمندي بدهد. ما معتقديم كه اين توانمندي براي معدودي از افراد اين پرسش را به وجود مي‌آورد كه كمال تو چيست؟ همان ارزشهاي پيشيني است كه فلسفه انسان است؛ اعتقاد و قوميت انسان است كه من به آنها مي‌گويم كمال فرهنگي.
– آيا جنبش دانشجويي در ايران كمال گراست؟
– ابتدا مي‌خواست كمال گرا باشد و به توانمندي نمي‌انديشيد. يعني اگر امروز با دانشجويان آن زمان درباره نظام حكومتي شاه صحبت كنيد (دانشجوياني كه مبارزه مي‌كردند) و بپرسيد: مشكل شما با شاه چه بود؟ مجموعه جملاتي را به شما مي‌گويد كه همگي فعليه است: دزد بودند، فاسد بودند، وابسته بودند، كثيف بودند، خود فروخته بودند و … حال اگر بپرسيد: آيا توانمندي داشتند يا نه؟ ممكن است جوابهايي به شما بدهند كه با بخش او در تعارض باشد. غرض من اين نيست كه بگويم آنها خوب بودند يا بد، اينجا بحث تاييد يا تكذيب مطرح نيست.
در آن زمان دانشگاههايي كه به وجود آمده بودند دروني نشده بودند. البته هنوز هم اين مشكل را داريم. اگر به دانشجو بگوييد: آقاي مهندسي، آقاي دانشجوي علوم سياسي، شما وارد دانشگاه شديد كه قصد داريد چه توانمندي‌اي داشته باشيد؟

مفاهیم کلیدی:

تحقیق, نقش, جنبش, دانشجويي, , در, تحولات, اجتماعي, ,

تحقیق ديدگاههاي جرج هربرت ميد در مورد نقش اجتماعی – 19859

کد فایل 19859

عنوان فایل:تحقیق ديدگاههاي جرج هربرت ميد در مورد نقش اجتماعی

توضیحات بیشتر:

جرج هربرت ميد
ديدگاههاي مهم ميد درمورد نقش اجتماعي جايگاه خاصي دارد واين مفهوم را از ابتدا تابه امروز به صورت يك نظريه بنيادي درمطالعات اجتماعي در آورده است نظرات ميد از جهاتي با ديدگاه روان شناسان قابل مقايسه است اما تفاوتهاي فاحشي با آن دارد اهداف طرحهاي روانشناسانه آن است كه رفتار مردم درجامعه بر اساس عواملي كه در ساخت روانشناسان تك تك افرادموجوداست تبيين مي شود اين عوامل روانشناسي بسيار متنوع است واز پاسخهاي صرف عصبي –عضلاني گرفته تا مجموعه نيازهاي «من» وعوامل واسطهاي آن مانند وجهه نظرها احساسات انگيزه ها عناصر شناختي خود آگاه وناخودآگاه وغيره را شامل مي شود. ليكن برداشت روانشناسانه دراساس همچون نگرشي است كه جامعه انساني را صرفاً حاصل جمع ساده رواني افراد وزندگي اجتماعي راحاصل جمع فعاليت افراد مي داند بدون آنكه به تاثير افراد دريكديگر واثر پذيري آنها ازهمديگر توجه نشان مي دهد برطبق اين نظر كافي است محقق براي تبيين زندگي گروهي به ساخت روانشناسانه تك تك افراد شركت كننده در گروه رجوع كند از ديدگاه ميد عمل مشترك يا اجتماعي مخلوطي ساده از اعمال افراد جدازاهم نيستعمل اجتماعي ويژگي خاصي دارد كه بايد جدا از عمل افراد مورد شناسايي قرار گيرد ميدخاطر نشان مي سازد كه عمل مشترك واحد سازنده جامعه انساني است واين درموردتمام اعمال اجتماعي صادق است متفاوت عمده ديگر ميان نظر ميد ونظر روانشناسان اين است كه به قول ميد انسان با خودش كنش متقابل اجتماعي دارد يعني فرد همانطور كه ديگران را مخاطب قرار مي دهد ميتنواندخود رانيز خطاب قرار دهد يعني خود راهم مانندديگران تجزيه وتحليل و بررسي كند مقايسه گذرا ومختصر ميد باساير ديدگاههاي عمده مربوط به جامعه انساني به ما امكان مي‌دهد تا خصوصيات بارز طرح ميد را واضح تر ببينيم عمده ترين اين خصوصيات عبارتند از:
اول : از آنجا كه عمل اجتماعي از طريق يك روند تعبيروتفسير صورت مي گيرد زندگي گروهي نيز بايد برحسب تغييرات مطالعه وبررسي شود به عبارت ديگر كنشهاي جمعي صرفا يك سلسله پاسخ كه توسط محركها ايجادميشود نيست بلكه به ميانجيگري تفسيري كه اعضا شركت كننده از وضعيت دارند شكل يافته است
دوم : جامعه انساني براساسا عمل جاري هستي مي يابد نه بر اساس ساخت يا روارط تثبيت شده وشكل يافته قبلي
سوم: حقيقت كنش متقابل «من » با «خود» كه فرد را وادار به تعيين و ارزيابي موقعيت خودمي كند من را به صورت يك كارگزارمؤثر در شكل گيري عمل اجتماعي در مي آورد مشاركت در عمل اجتماعي فقط به اعمال نيروهاي خارجي برفرد خلاصه مي‌شود بلكه خود بايد فعاليتش را در درون يك چارچوب مشخص ومحدود تنظيم نمايد.
اين صفت مشخصه تصويري از جامعه انساني را ارائه مي دهد كه با آنچه كه نظريه هاي رايج ازجامعه انساني ارائه ميدهند بسيار متفاوت است
از آنجا كه او انسان راموجودي مي داند كه از سوي اختيار عمل ميكند بنابراين تحقيق در رفتار انساني خارج از قلمرو علوم خواهد بود اما لوبراين انتقادات را سطحي وبي فايده مي داند.
ميد نگرش ديني راناشي از انگيزه ذاتي انسان براي مراودات مي داند. اين انگيزه موجب نوعي گرايش وتوانايي انسان مي شود كه اورا به سوي گسترش حوزه ارتباطات خود با مردم مي كشاند وهمين امر موجب مي شود كه آيينهاي ديني گسترش يابد كه اين روند به كليت و عموميت يافتن امر ديني منجر مي گردد وزماني كه اعضاي گروههاي ديني رقيب توانستند نقشهاي يكديگر را بپذيرند ميل فزاينده اي براي ايجاد جامعه انساني گسترده تر به وجود مي آيد.
خطوط اصلي ديدگاه كنش متقابل نمادي
هر بينشي در دستگاهي از مفاهيم تعريف شده وقابل قبول شكل مي گيرد اين مفاهيم نه تنها زمينه مباحث آن را تشكيل مي دهند بلكه استخوان بندي نظري آن را نيز به وجود مي آورند ديدگاه كنش متقابل نمادي نيز پيرامون محور يك سلسله مفاهيم اساسي مانند: خود ، رفتار، كنش نماد معني ،طبيعت و … دور مي زند كه بدون درك اين مفاهيم فهم و درك اين نظريه دشوار مي نمايد.
( خود)
پلوجر معتقد است كه مفهوم«خود» براي تحليل اين ديدگاه به خصوص در نظريات ميد مفهومي كليدي است از مفهوم « خود» گاه به نفس وزماني به شخص ويا شخصيت و در مواردي به «من» تعبير شده است اين مفهوم را نبايد به عنوان يك پديده بديهي تلقي كرد تا در نتيجه به عنوان يك مفهوم ساده مورد بي توجهي قرار گيرد.
ميد براي آنكه نشان دهد موجود انساني حتي در پويش روابط اجتماعي داراي يك «خود» است اين موضوع را مطرح مي كند كه انسان در عين فعاليت مي تواند تحت تأثير اعمال خود واقع گردد او همانطور مي تواند در برابر ديگران عمل كند در برابر خود نيز قادر به عمل است
انسان براي تقويت روحيه خود تلاش مي كند براي خود هدف تعيين وخودرا سرزنش مي كند ازخود عصباني مي شود به خود مغرور مي شود به خودش مي گويد فلان كار را بكن يا نكن به حساب خودش مي رسد، دلش به حال خود ش مي سوزد وكارهايي كه قصد انجام آن را دارد طرح ريزي مي كند اين كه انسان از اين راه و راههاي بي شمار ديگر در برابر خود عمل مي كند مبتني بر مشاهده تجربي ساده است
ميد توانايي انسان درعمل كردن د ربرابر خود را به عنوان ساز و كار اصلي كه توسط آن انسان با دنياي خودش روبرو مي شود و با آن مراوده مي كند در نظر مي گيرد. اين سازو كار انسان را قادر مي سازد كه چيزهاي پيرامون را براي خودمعني كند واعمال خود را بر اساس آن معاني هدايت نمايد
آنچه انسان نسبت به آن آگاهي دارد همان چيزي است كه انسان درحال معني كردن آن براي خود است دراين نظريه عمل فردي يك پديده تركيبي و مصنوعي است يك تراوش محض وبه همين ترتيب جامعه انساني نيز از ساختهاي كلي ومبهم ساخته نشده بلكه از افراد داراي خود يعني افرادي كه براي خودشان مي سازند ساخته شده است.
به اعتقاد لوجر تفكر جامعه شناسان به ندرت جوامع انساني را پديده اي مركب از افرادي داراي خود مي داند بلكه افراد را از اندامهايي با نوعي سازمان فرض مي كندكه در برابر نيروهايي كه بر آنها فرمان مي رانند واكنش نشان مي دهند. اگرچه دراين نظريه تنها پايه تصورات جمعي منزلت اجتماعي فرهنگ پايگاه نقش اجتماعي سنت ، نماد ،تصورات جمعي ، منزلت اجتماعي ،هنجار اجتماعي و ارزشها ساخت اجتماعي نيست اما رفتار مر دم به عنوان اعضاي جامعه نمايشي ازبازي اين عوامل با تاثير نيروها بر آنها ست افراد تشكيل دهنده جامعه انساني عوامل تلقي مي گردند كه اين نيروها از طريق آنها عمل مي كند وكنش اجتماعي افراد تجلي اين عوامل محسوب مي شود آنچه در اين ميان انكار يادست كم ناديده گرفته مي شود اين است كه اين موجودات انساني حاصل خود اند واز طريق «ساخت معاني» عمل مي كنند همه مفاهيم جامعه شناختي درباره جامعه انساني در درك افراد تشكيل دهنده جامعه حامل «خود » به معني مذكور هستند با ؟؟ مواجه شده اند.
بنابرآنچه گذشت «خود » به واقعيتي اطلاق مي شود كه فقط در جريان تجارب و فعاليتهاي اجتماعي شكل مي گيرد از اين رو داراي خصلت مضاعف عينيت يافتن به صورت يك شي و مورد قضاوت ديگران قرار گرفتن است علاوه بر آن ميد مفهوم «خود» را به دو بخش فاعلي و مفعولي تقسيم مي كند تابين هويت فردي واجتماعي شخص تمايز قائل شود. «من » فاعلي نمايانگر حساسيت اندام به وجه نظر ديگران است ومن مفعولي مجموعه اي سازمان يافته از نظرات متناظر ديگران است يعني وجه نظارات ديگري سازمان من مفعولي راتشكيل مي دهد.
بررسي ارزشهاي مادي وفرا مادي:
ارزشها از بنيادي ترين عوامل جهت دهنده رفتارهاي انساني درهر جامعه به شمار مي‌روندارزشها در رابطه با فرهنگ جامعه ورفتارهاي انسانها نقش دوگانه اي رابازي مي كنند از يك جهت آنها يك نيروي ساختار دهنده فشارهاي بشري به شمار مي آيند و از جهت ديگر يك الگوي ساختار بندي شده توسط فرهنگ غالب جامعه به شمار مي آيند. درعصر كنوني كه رابطه حوزه هاي چهارگانه فرهنگي ،اقتصادي ،اجتماعي وسياسي بيشتر از بيش مشخص شده است دراين ميان رابطه دو حوزه اقتصاد وفرهنگ ومسأله زير بنا و روبنا از ديرباز مورد توجه وبحث بنيانگذاران جامعه شناسي بوده است.
از جمله تحقيقات انجام گرفته براي بررسي رابطه بين ارزشهاي مادي وفرامادي تحقيقات جهاني ايگهارت مي باشد كه با بررسي ارزشهاي جوامع ونشانگان فرهنگي فرهنگي بنيادين درجوامع جهان و رابطه آن با رشد اقتصادي وتكنولوژي جوامع توانست با داده ها ويافته هاي تجربي اين امر را اثبات كند بررسي حاضر نيز با ابهام ازتحقيقات اينگهارت سعي داشته تا به بررسي ارزشهاي مادي فرامادي بپردازد.
زن مسلمان وآزادي به سبك غرب:
اينگهارت و همكارانش در پژوهشي كه با مديريت پروفسور اينگهارت دردانشگاه ميشيگان انجام دادند نشان مي دهد كه اهداف دراز مدت آمريكا فراتر از رفع محدوديتهاي جزئي است
اينگهارت و همكارانش كه در اين پروژه نظر سنجي هاي ميداني متعددي براي شناخت رويكردهاي ارزشي درجهان اجرا كرده بودند يكي از محورهاي اين نظرسنجي كسب آزادي نظر دهندگان درباره برابري زن و مرد برابري حقوق زن ومرد است اينگهارت وهمكارانش در اين پروژه معتقدند كه برخلاف نظر هانتينگتون كه تفاوت اساسي ميان جهان اسلام و جهان غرب را وجود يا غياب ارزشهاي سياسي تثبيت كننده دموكراسي مي داند اين موضوع نمي تواند گوياي تفاوت ميان اين دوجهان باشد زيرا در اسلام چنان كه نتايج اين پژوهش نشان مي دهد دموكراسي از حمايت وتائييد گسترده اي برخوردار است بلكه اختلاف بزرگ تر دونوع نگاه به زن وآزاديهاي جنسي نهفته است
اين پژوهش نشان مي دهد كه نسل جدي غرب دراين مسايل ليبرال تر وآزادي گرا تر شده است وولنگاري و آماجي گري گسترش بيشتري يافته است درحالي كه درجهان اسلام همچنان به عنوان سنتي ترين مناطق جهان باقي مانده است.
در اينكه وضعيت زنان در بسياري كشورهاي اسلامي وضعيتي مطلوب تر ومنطبق با فرهنگ آرماني اسلامي نيست ترديدي وجود ندارد. ولي بدان معنا

مفاهیم کلیدی:

تحقیق, ديدگاههاي, جرج, هربرت, ميد, در, مورد, نقش, اجتماعی

تحقیق نقش روابط عمومي در گسترش افكار عمومي – 19856

کد فایل 19856

عنوان فایل:تحقیق نقش روابط عمومي در گسترش افكار عمومي

توضیحات بیشتر:

موضوع تحقيق:

نقش روابط عمومي در گسترش افكار عمومي

اولين سخن
خاص‌گرايي‌هاي فرهنگي، قشري، قومي، جنسي در اغلب جوامع توسعه نيافته يا در حال توسعه از جمله جامعه ما به مثابه يك مانع اساسي در توسعه «روابط عمومي» خود نمايي مي‌كند. گويا اصراري است كه نگرش عموم مردم نسبت به مسايل يك سازمان يا وزارتخانه يا شركت، متاثر از نگرش‌هاي سنتي يا نگرش‌هاي تعيين شده، توسط يك قشر يا گروه، بدون هيچ تغييري ادامه پيدا كند. غافل از اين كه اگر نگرشي در تعارض با ساير نگرش‌ها قرار نگيرد، در بستر افكار عمومي جاي نمي‌گيرد و اگر در بستر افكار عمومي قرار نگيرد در تعامل با جامعه واقع نخواهد شد. به عبارتي شفاف‌تر براي رسيدن به تفاهم در يك نگرش، بايد در جامعه ايجاد ذهنيت كرد و اين ذهنيت را در تعارض و تطابق با ذهنيت‌هاي متمايز هم موضوع هدايت كرد تا به عينيت تبديل شود و چون در اين حركت خود موضوع، مسيرتعالي و توسعه را مي‌پيمايد، دايم در معرض نو شدن و در چالش‌هاي علمي و منطقي زنده و پويا باقي مي‌ماند.
افكار عمومي محصول جدل‌ها و گفت و شنودهاي درون جامعه است. افكار عمومي نيرويي نهان و آشكار است كه محصول تعامل اجتماعي است. در هر شرايط اجتماعي چه بخواهيم و چه نخواهيم، پديده‌هايي كه با زندگي مردم و چگونگي بودن و شدن آن‌ها ارتباط دارند، در افكار عمومي حضور دارند. در جوامع بسته و دچار انسداد، جريان افكار عمومي پنهان است. اما در جوامع توسعه يافته، آشكار است افكار عمومي با مفاهيمي مانند وفاق عمومي، آداب و رسوم، احساسات و عواطف متفاوت است. افكار عمومي قابل تغيير است. جاي چون و چرا دارد و به همين علت قابل هدايت است. قابل ترميم است و قابل تشديد است. مي‌توان آن را به وجود آورد يا از ايجاد آن پيشگيري كرد. روابط عمومي موفق با توجه به افكار عمومي برنامه‌هاي خود را تنظيم مي‌كند. مهندسي افكار عمومي سازمان‌ها، نهادها و وزارتخانه‌ها با حضور روابط عمومي و توسط روابط عمومي صورت مي‌گيرد.
روابط عمومي است كه با «نظرسنجي» يا «افكارسنجي» جريان افكار عمومي را مي‌شناسد و براي ترميم، تغيير، تشديد يا همراهي با آن برنامه‌ريزي مي‌كند. روابط عمومي است كه مي‌داند نبايد با افكار عمومي مقابله كند بلكه بايد با آن همراه شود يا در آن تغيير به وجود آورد.
ارتباط جمعي يا عمومي
ارتباط جمعي يا عمومي تعبير جديدي است كه جامعه شناسان آمريكايي براي مفهوم MassMedia به كار برده‌اند. اين واژه كه از ريشه لاتين media (وسايل) و اصطلاح انگليسي Mass يا توده تشكيل شده است. از نظر لغوي به معناي ابزارهايي است كه از طريق آنها مي‌توان با افرادي به طور جداگانه يا با گروه‌هاي خاص و همگون و جماعت كثيري از مردم به صورت يكسان دسترسي پيدا كرد. امروزه اين وسايل عبارتند از: روزنامه، راديو، تلويزيون، سينما و اعلانات. بديهي است كه در ميان ابزارهاي پخش پيام روزنامه و راديو و تلويزيون داراي نكات مشتركي است چرا كه پيام‌هاي آنها به صورت متناوب پخش مي‌شود.
بنابراين در تعريف ارتباط جمعي مي‌توان گفت:
ارتباط جمعي يا عمومي انتقال اطلاعات با وسايلي چون (روزنامه- كتاب- امواج، راديو، تلويزيون و …) براي گروه غير محدودي از مردم با سرعت زياد است اين نوع ارتباط هم به نوبه خود داراي ويژگي‌هايي است.
1- ناآشنا بودن و پراكنده بودن پيام‌گيران:
در اين قسمت اشاره به سطح اطلاعات و آگاهيهاي افراد مختلف جامعه نسبت به موضوعات مختلف دارد و همچنين پراكندگي و گسترده بودن افرادي كه در حوزه گيرنده پيام قرار دارند.
2- بازگشت پيام يا بازخورد با تاخير
به علت گستردگي پيام در هنگام فرستادن ان و همچنين گسترده بودن مخاطبين تاثير و بازخورد پيام با تاخير مواجه خواهد شد.
3- سرعت عمل زياد
كه به نوع ارتباط در وسايل ارتباط جمعي بستگي دارد كه معمولاً در رسانه‌هايي همچون تلويزيون و راديو اين سرعت بيشتر ديده مي‌شود.
4- تكثير پيام
پيام به سرعت انتشار مي‌يابد و حتي افكار عمومي نيز در اين تكثير نقش ويژه‌اي دارند.
5- ارتباط سطحي و ناپايدار:
به دليل گسترده بودن موضوعات در پيام‌ها و تسريع بودن آن تاثير آن در افراد به صورت سطحي خواهد بود.
6- پيام‌هاي انبوه
با گسترده شدن وسايل ارتباط جمعي به مراتب پيام‌ها نيز به فراواني افزايش خواهد يافت.
7- قابل رويت نبودن آثار پيام
اين مشكل ويژه در اين گونه وسايل ارتباط جمعي همواره فكر انديشمندان را به خود مشغول كرده كه چگونه تاثير پيام را در افراد مختلف با آگاهيهاي متفاوت بتوانند در آنها مشاهده نمايند.
افكار عمومي (Public opinion) يكي از جنجالي‌ترين موضوعات در علوم اجتماعي است كه از دو واژه poll (نظرخواهي) و Public (عمومي، عامه) گرفته شده است. افكار عمومي برخاسته از ضمير باطن يك ملت و نوعي واكنش مردم است نسبت به موضوعي كه در سرنوشت آنها تاثير مي‌گذارد اين واژه در اصل (Doxa) به معني نظر بوده است.
آلن بيرو در تعريف آن مي‌نويسد: افكار عمومي عبارتند از «طرز تلقي و واكنش جمعي و مشهود اكثريت افراد يك جامعه در مقابل رويدادهاي اجتماعي كه اغلب مهم تلقي مي‌شوند.»
گابريل تارد كه او را بنيانگذار افكار عمومي علمي مي‌دانند درباره آن مي‌گويد:
«افكار عمومي داوري توده‌هاي مردم درباره مسايل روز است» به عبارتي ديگر افكار عمومي نظرات اكثريت مردم را در يك زمان معين نشان مي‌دهد. هنگامي كه مساله‌اي براي مردم مهم باشد و با منافع آنها ارتباط پيدا بكند افكار عمومي شكل مي‌گيرد، ممكن است بر اساس پيش داوري باشد و يا از شايعه تاثير بپذيرد.
مطالعه افكار عمومي و شناخت آن كه ارتباط

مفاهیم کلیدی:

تحقیق, نقش, روابط, عمومي, در, گسترش, افكار, عمومي, ,

تحقیق جايگاه و نقش اعتماد در روابط اجتماعي – 19838

کد فایل 19838

عنوان فایل:تحقیق جايگاه و نقش اعتماد در روابط اجتماعي

توضیحات بیشتر:

جايگاه و نقش اعتماد در روابط اجتماعي

معناي لغوي اعتماد:
« اعتماد ترجمه واژه انگليسي « Trust » است كه در زبان لاتين معادل كلمه Faith يواناني مورد استفاده قرار گفته است. ريشه در كلمه Faith مفهوم، وثوق، اعتماد، تسليم در برابر اراده ديگري و اطمينان به شخص ديگر، مستتر است.
« اونا مونو » ريشه يوناني واژه اعتماد را فعل « Pistis » عنوان كرده كه معادل همان واژه « Fuith » است. اين دو واژه، را هم زاد يكديگر تعريف كرده و مي نويسد، در رشد اين دو كلمه، مفهوم وثوق ، اعتمادو تسليم در برابر اراده ديگري و اطمينان به شخص ديگري مستتر است ( او نامونو، 1370‍؛ 247 ) در زبان فارسي، آنگونه كه در فرهنگ معين آمده، اعتماد مترادف است با تكيه كردن، واگذاشتن كار به كسي، اطمينان، وثوق، باور و اعتقاد ( معين، ج1، 1375‍؛ 302 ). فرهنگ عميد نيز، مترادف هاي مشابهي براي اعتماد عنوان كرده است. نظير، تكيه كردن، واگذاشتن كار به كسي، آهنگ كردن، با اين تفاوت كه براي اطمينان، مترادف هاي جداگانه ايي، آورده به نحوي كه تفاوت دو واژه « اعتماد » و «اطمينان » را نشان مي دهد. « اطمينان » مترادف، آرام گرفتن آسايش خاطر داشتن و خاطر جمعي است. ( پور محمدي، علي اصغر ، 1376؛ 9‌ ).

تعريف اعتماد:
« اعتماد » تعريف واحدي ندارد و با توجه به حوزه هاي مختلفي كه مورد توجه قرار مي‌گيرد – سياست، اقتصاد، جامعه، روانشناسي- و نيز رويكردهاي متفاوت به آن – رويكرد كنش انتخاب عقلاني، رويكرد اجتماعي، كاركردي روانشناختي، تعريف هاي متعدد و متفاوتي از آن شده است.
برخي از تعريف هاي مهم اعتماد در ذيل آمده است:
تعريف « اريك، اريكسون » نظريه پرداز، حوزه روانشناسي از اعتماد: انتظار برآورده شدن نيازهاي شخصي و اينكه مي شود روي دنيا، يا منابع برآورده كننده خارجي حساب كرد. ( اميد كافي، 1380؛ 10 ).
تعريفي كلاسيك از اعتماد « باوري قوي به اعتبار، صداقت و توان يك فرد، انتظاري مطمئن و اتكا به ادعايا اظهار نظري بدون آزمون آن ( Lyon. 2002. 664 ).
اعتماد عبارت است از « انتظار رفتار اجتماعي خوب، صادقانه، همكاري جويانه، از ساير اعضاي جامعه بر اساس هنجارهاي مشترك (45. 1995 Fukuyama. ).
اعتماد عبارت است از اطمينان به ديگران با وجود امكان فرصت طلبي آنان ( عدم قطعيت و مخاطر آميز بودن ) ( 18. 1996 Misztal. ).
اعتماد نوعي شرط بندي است در رابطه با كنشهايي كه ديگران در آينده انجام مي دهند.
( 24. 1999 Ss tpmpk. ). – اعتماد را واگذاري منابع به ديگران مي دانند با اين انتظار كه آنها به گونه ايي عمل خواهند كرد كه نتايج منفي به حداقل ممكن كاهش
مي يابد و دست يابي به اهداف ميسر مي گردد. (اليسون و فايرستون، به نقل از، امير كافي، 1380؛ 10).
ليو، ( Lciou، سيلويا ( Sylvia )، برانك ( Brunk )، اعتماد بين شخصي را از ديدگاه ديگري مورد توجه قرار داده اند و آنرا معادل ايمان به مردم ( Faith in people ) در نظر مي گيرند و معتقدند كه فرهنگ هاي جوامع مختلف در اين زمينه با هم تفاوت دارند. زيمل جامعه شناس آلماني نيز تفسير مشابهي از اعتماد ارائه مي كند، به اعتقاد او اعتماد نوعي ايمان و اعتقاد افراد به جامعه است. آنتوني گيدنز ضمن موافقت با تعريف زيمل، برداشت خود از اعتماد را با اين تعريف آغاز مي كند كه، اعتماد به عنوان اطمينان يا اتكاء بر ماهيت يا خاصيت شخصي، چيزي يا صحت گفته اي، تعريف مي شود. به اعتقاد او، مفهوم اطمينان و اتكاء در تعريف فوق به وضوح با آن ايماني كه زيمل آنرا توصيف كرده در پيوند و ارتباط است ( به نقل از اميد كافي، همان؛ 11).

جايگاه و نقش اعتماد در كنش اجتماعي:
تعريف هاي فوق، و تعريف هاي مختلف ديگري كه از اعتماد شده، عملاً نتوانسته اند، فضاي روشني از مفهوم، « اعتماد » ارائه دهند، امري كه افرادي چون، لوهمان (Luhmann ) و مك نايت ( Mcknigh ) را بر آن داشته تا همواره از بحث هاي موجود در رابطه با « اعتماد » انتقاد كنند ( رجوع كنيد به بخش مباني نظري، « عسگري مقدم » نظريه هاي لوهمان و مك نايت . 1382، 44- 56 ).
برخي نيز براي گريز از اين ابهامات، بحث هاي خود را با يك سري مصداق هاي عيني از زندگي اجتماعي، همراه كرده اند ( سزتومكا، كلمن، پوتنام و… ) مصداق هايي كه همواره نقش و اهميت اعتماد را در كنش اجتماعي نشان مي دهند. آنچه مسلم است. و از متون اعتماد بر مي آيد، اعتماد همواره متوجه ديگري يا ديگراني است كه در محيط اجتماعي ما حضور دارند ( البته بطور مستقيم در يك رابطه چهره به چهره يا غير مستقيم از مواجهه با محصولات ديگران، در اين خصوص براي اطلاعات بيشتر مراجعه كنيد به كتاب « اعتماد » يك تئوري اجتماعي، پيوتر، سزتوميكا، Pioter, Sztopka، 1999؛ ). افرادي كه در جريان اعتماد، يا بطور مستقيم با آنها دست به كنش مي زنيم و يا اينكه در كنش اجتماعي خود متوجه حضور يا اثرات آنها هستيم. بطور كلي مي توان گفت كه «اعتماد » همواره پاي ثابت كنش اجتماعي است. در ارتباط شناسي (مطالعه ارتباطات انساني) اين نكته به صورت جدي تري مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان نمونه، « حميد مولانا » در مقدمه اي كه براي كتاب « ارتباط شناسي » «محسنيان راد» نوشته، در توضيح واژه انگليسي« Communication » و اينكه معادل فارسي آن « ارتباط » همواره فاقد برخي ويژگيهاي ريشه ايي اين واژه است، مي نويسد « در تعريف واژه « Com mumication » دو عامل و اصل مهم وجود دارد: يكي اصل شركت كردن و ديگري اصل اعتماد. بدون اين دو عامل اصلي « Com mumication » آنطور كه در علوم اجتماعي از آن استفاده مي شود معناي خود را از دست مي دهد. مثلاً براي اينكه دو نفر با هم جريان و سير ارتباط داشته باشند بايد اين دو فرد ] در [ چيزي با هم شراكت داشته باشند. اين عامل را در انگليسي « Sharing » مي گويند، علاوه براين براي اينكه اين جريان ايجاد شود اين دو فرد بايد حداقلي اعتماد يا « Trust » نسبت به يكديگر داشته باشند ( محسنيان راد. 1376؛ 16 ).
از اين رو « اعتماد » يكي از مؤلفه هاي مهم زندگي روزمره به حساب مي‌آيد. بطوريكه بيشتر نگاه ها به آن از منظري كاركرد گرايانه، است. اين كاركرد و يا به عبارتي نقش و جايگاهي كه براي اعتماد تعريف مي شود پيوند نزديكي با دو مؤلفه، « كنترل » و «پيش‌بيني » دارد كه خود متوجه عنصر مهم ديگري به نام « نظم اجتماعي » هستند، نظمي كه تداوم و ثبات كنش هاي اجتماعي در گرو آن است. ( رجوع كنيد به 19و 1999 و Sztompka ). در جريان كنش اجتماعي همواره مكانيسم هايي هستند كه نياز به كنترل و پيش ‌بيني ديگران را مرتفع مي كنند، مكانيسم هايي كه كنش را در چهارچوب مشخصي هدايت مي كنند، ارزشها و هنجارهاي مشترك از جمله اين مكانيسم ها به حساب مي آيند، توسل به يك سري قراردادهاي رسمي و غير رسمي نيز شكل ديگري از اين مكانيسم هاي كنترل كننده است كه امكان پيش بيني كنش ديگران را براي ما فراهم مي كنند اما با توجه به ماهست مختار كنش گران انساني اين مكانيسم ها عملاً كافي نيستند، اين مسأله، موقعيتي دشوار و بحراني بوجود مي آورد، اما اگر بشود فراتر از اين مكانيسم ها، « اعتماد‌ » كرد، اين بحران مرتفع خواهد شد. نقش و اهميتي كه به «اعتماد » داده مي شود در بين نظريه پردازان مطرح « اعتماد » اين امر در بحث، نيكلاس لوهمان، (‌Nilclas Luhmann ) پر رنگ تر است. به ويژه از آن رو كه آنرا با اقتضائات جامعه مدرن پيوند مي زند، «پيچيدگي» و « ريسك » مهمترين اين اقتضائات است. ميزتال ( Misztal ) در اين رابطه مي نويسد « او بحث خود را به دو تغيير بر هم بسته ساختاري، جهان مدرن، متصل كرده است، اول اينكه، جهان مدرن، جهاني است با پيچيدگي ‌هاي غير قابل مديريت و دوم افزايش خطر پذيري به جاي خطر ، به اين معني كه كنش هاي همواره ممكن است به نتايج خطرناكي منتهي شوند، بنابراين در جهان مملو از تنوع و پيچيدگي، عقلانيت خطر پذيري لازم است و لازمه آن نيز «اعتماد» است. ( 73. 1996. Misztal ).
لوهمان براي اعتماد، نقشي تعريف مي كند. كه پارسونز از آن تحت عنوان « واسطه هاي عموميت يافته » ياد كرده است. چيزهايي كه مردم در ارتباطات خود، آنها را به كار
مي گيرند، نظير، پول، عشق و ثروت. لوهمان اين

مفاهیم کلیدی:

تحقیق, جايگاه, و, نقش, اعتماد, در, روابط, اجتماعي